جستجوی صلح در مناسبات قومی افغانستان

"سیاستورزی قومی و بنای صلح در افغانستان" عنوان کتابی است که محمدقاسم وفاییزاده براساس پژوهشی در مورد روابط و منازعۀ میانقومی در افغانستان و راههای کنترل این منازعه و تامین صلح و مردمسالاری در کشور نوشته است.
زمستان سال ۲۰۱۳ این کتاب به زبان انگلیسی از سوی انتشارات اسکولارز پرس در آلمان منتشر شده بود، و اخیرا کمالالدین رضوی آن را به فارسی برگردانده است.
بنیاد هاینریش استیفتونگ هزینه مالی چاپ ترجمه فارسی این کتاب را فراهم کرده و موسسه حقوق بشر و محو خشونت در کابل آن را منتشر کرده است.
نویسنده کتابش را "نخستین" تحقیقی دانسته که بر سیاستورزی قومی در افغانستان تمرکز کرده، ولی به نظر میرسد که چند کتاب دیگر هم در این زمینه به فارسی وجود دارد.
اما کار آقای وفاییزاده به این لحاظ متفاوت است که او صلحسازی مبتنی بر قومشناختی سیاسی را پایه پژوهش خود قرار داده است.
وفاییزاده که مدرک دکتری خود را در رشته علوم سیاسی از دانشگاه کانازاوای ژاپن گرفته، کتابش را در سه بخش و یک نتیجهگیری تنظیم کرده است.
چهارچوب نظری، پسزمینه، شامل دو مرحله ۱۸۸۰ تا ۱۹۷۸ از ۱۹۷۸ تا ۲۰۰۱ بحثهای مقدماتی کتاب است و بخش اصلی آن به بررسی و تحلیل سیاستورزی و بنای صلح در دوره پس از فروپاشی طالبان در سال ۲۰۰۱ اختصاص یافته است.
وفاییزاده نظریههای متعددی را برای گزینش چهارچوب گزارش و تحلیل تحقیقش بررسی کرده، از جمله رویکردهایی برساختگرایی، ابزارانگاری، بسیج قومی، رقابت قومی، رقابت نخبگان.
نویسنده معتقد است که هیچ یک از این رویکردها به تنهایی قابل تبیین دادن به سیاستورزی قومی در افغانستان نیست، به همین دلیل او همه این نظریهها را در پژوهش خود به کار بسته است.
نقطه عزیمت تحلیل نویسنده، آغاز دولتسازی مدرن افغانستان با شروع سلطنت عبدالرحمان خان در سال ۱۸۸۰ است – کسی که به دهها سال خانهجنگی بین شهزادگان سدوزایی و محمدزایی پایان داد و در ۲۱ سال حکمرانی خود دولت متمرکز و قدرتمندی را درپی هفده جنگ خونین داخلی به وجود آورد.
وفاییزاده دولت او را از این لحاظ به هیولای "لویاتان" تشبیه کرده است.
به باور نویسنده، ویژگی دولتسازی مدرن افغانستان اتکا بر قوه قهریه، جنگ و خشونت بود. "امیر آهنین" با "حجم کلانی از اسلحه و پول انگلیس" رقبای محلیاش را به زانو درآورد و با پرداختن به "مهندسی اجتماعی" جامعه، "پویایی قومی و سیاسیسازی قومیت را در میان گروههای اجتماعی" فعال کرد.
آقای وفاییزاده معتقد است که امیر حبیبالله پس از مرگ پدرش در ۱۹۰۱، با جابهجایی گروههای قومی، مهندسی اجتماعی را به هدف "تغییر قومنگاری" کشور به "راهبرد قومی" تبدیل کرد.
به نوشته او، نوگرایی امانالله خان موفقیتی نداشت و نیم قرن حکومت خانواده "مصاحبان" تفکر "قوم-ملتباوری پشتونی" را به میان آورد.
نویسنده کودتای هفتم ثور ۱۳۵۷ را عامل فروپاشی نظم سیاسی سنتی دانسته و با بررسی بیش از دو دهه جنگ در افغانستان، به این نتیجه رسیده که تحولات دوران جنگ زمینه تشکیل گروههای "قومی-سیاسی" و بسیج قومی را فراهم کرد.
آقای وفاییزاده نقش نخبگان قومی را در این دوره در بزرگ شدن شکافهای قومی اثرگذار خوانده است.
این کتاب اجلاس بن آلمان در دسامبر ۲۰۰۱ و تحولات پس از آن را سومین فرصت برای دولتسازی دانسته و برآن است که این روند بستر نه چندان فراخی را برای پیشرفت مردمسالاری فراهم کرد.
نویسنده هشدار داده که روند پس از بن نباید مانند دو فرصت پیشین برای دولتسازی از دست برود، چنانکه فرصت نخست با سیاسیسازی قومی در دوره عبدالرحمان و فرصت دوم با نزاع و تجزیه قومی در دهه هفتاد برباد رفت.
براساس آخرین جستار سیاستورزی قومی و بنای صلح در افغانستان، هرچند احزاب سیاسی_قومی پس از روند بن با پشتوانه گسترده اقوام، زمینه گذار مردمسالارانه را فراهم کرد، اما حامد کرزی رئیس جمهوری پیشین با یارگیری از سیاستمداران و رهبران کلیدی سران جناحهای اصلی، سیاست کشور را به سوی "شخصیسازی" سوق داد که به باور نویسنده به تضعیف احزاب و تقویت رهبران خودمحور بیشمار انجامید.
در نهایت، راه حلی که نویسنده پیشنهاد کرده هم مرتبط با پالایش نظام از شخصمحوری و قومگرایی است.
تاکید نویسنده بر این است که توجه به دولتسازی مبتنی بر تمرکززدایی و نیرو بخشیدن به حکومتهای محلی و سرانجام رسیدگی به گلهگزاریهای تاریخی، میتواند به بنای صلح در کشور کمک کند.
این کتاب به عنوان متنی علمی شناخته میشود، ولی در آن به دادههای کمی توجه درخوی نشده و آمار در تبیین مسایل مورد بحث کتاب سهم چندان ندارد.
از جدول، نمودار و نقشه اصلا خبری نیست. هرچند پای آمار در افغانستان بهطور کلی لنگ است، ولی بحث از جغرافیای اقوام، نزاع بر سر سهم آنها از قدرت، تشخیص میزان دسترسی گروههای اجتماعی به منابع، بدون دادههای کمی دشوار است.
به نظر میرسد که توجه بیش از حد به تحقیق کیفی، به عنوان مثال، باعث شده که میزان گستردگی تحول در عرصه مناسبات قومی و چرخش قدرت درونقومی و میانقومی در دوره پس از کودتای هفتم ثور، مورد توجه کافی نویسنده کتاب قرار نگیرد.
از جمله همانگونه که آنتونیو جیوستوزی با آمار نشان داده، مشارکت اقوام غیرپشتون در امور دولتی در دهه شصت خورشیدی، پایه قدرت تکقومی را لرزاند.
همچنین الیویه روآ با توضیحات ملموسی بیان کرده که احزاب جهادی از همان آغاز کار روی خطوط قومی و حتی قبیلهای شکل گرفتند. اما آقای وفاییزاده در این موارد به دادههای غیرآماری اتکا کرده است.
ترجمه فارسی کتاب به لحاظ استفاده از واژگان و اصطلاحات فارسی روان است، اما گاهی این امر به حد افراط میرسد و متن را به صورت راهی پردستانداز در میآورد. برخی از عبارتها، اصطلاحها و واژهها برای خواننده ناآشنا یا کمتر آشنا است بطور مثال واژه هایی چون: خودزاور، پایگانی، بازه، خوردتراز و کلانتراز.
کتابشناسی
- نام کتاب: سیاستورزی قومی و بنای صلح در افغانستان
- نویسنده: محمدقاسم وفاییزاده
- مترجم: کمالالدین رضوی
- ناشر: موسسه حقوق بشر و محو خشونت
- سال و محل نشر: ۱۳۹۳، کابل
- تعداد صفحات: ۴۳۴