برای پخش این فایل، نرم افزار "جاوا اسکریپت" باید فعال شود و تازه ترین نسخه "فلش" نیز نصب شده باشد
این روزها در سالگرد آغاز جنگ ۸ ساله ایران و عراق هستیم. جنگی که ۸ سال طول کشید. هزاران نفر را به کشتن داد هزاران نفر را معلول جسمی و ذهنی کرد. هزاران خانواده در هر دوسوی جنگ داغدار شدند و در کنارش البته عده ای هم از برکت جنگ به مقام و منصب و ثروت رسیدند. هنوز کسی نمی داند که واقعا "چرا این جنگ اینقدر طول کشید؟"
نمایی از فیلم "ماشین روز قیامت"
ماشین روز قیامت نگاهی دارد به گروهی مهجور از بازماندگان جنگ. این فیلم که ساخت آن حدود ۴ سال طول کشیده، فیلمی تکان دهنده از زشتی های جنگ و از زندگی کسانی است که در تریبون های رسمی در ایران سعی می شود چشم بر واقعیت حضور آنها بسته شود. فیلم حکایت زندگی بیماران یکی از آسایشگاه های آسیب دیدگان جنگ در ایران است.
"ماشین روز قیامت" تصویری است از قربانیان جنون تاریخی بشر که روز به روز بیشتر در سیاهی فراموشی خود خواستهمان فرو می روند، گم می شوند و محو می شوند.
بیست و دو سال از پایان جنگ گذشته است ولی هر روز قربانی جدیدی هدیه میبرند.
سودابه مرادیان
"سودابه مردایان" فارغ التحصیل سینما درسال ۱۳۷۴ از ایران است. او بعد از ساخت چند مجموعه مستند درباره زنان روستایی، ایرانشناسی و نیز چند فیلم داستانی، در طول سالها به تدریج تمرکزش را بر روی اثرات روانی جنگ گذاشته و مجموعه ای سه گانه ساخته است به نام "جنگ و جنون". " ماشین روز قیامت" یکی از این سه فیلم است. او هم اکنون در آمریکا اقامت دارد.
فیلم حاوی تصاویر منحصر بفرد و روایتی بی واسطه از واقعیت حزن انگیز جنگ است. فیلمساز انگشت به روی نکته بسیار حساسی گذاشته است: زندگی آسیب دیدگان جنگی یک آسایشگاه روانی در ایران. فیلم تدوین خوبی دارد و قصه کسانی را باز می گوید که حکایتشان کمتر شنیده شده است.
فیملساز و گروه فیلمبرداری چنان خوب با محیط آسایشگاه اخت و عجین شده اند که انگار حضور آنها از نگاه بیماران محو شده است. یکدست نبودن تصاویر و ساختار تصویری فیلم از مشکلاتی است که فیلمساز با آن روبرو بوده ولی در مجموع شاهد فیلمی بسیار تاثیرگذار و نیز سندی بیاد ماندنی هستیم.
قدم زدن روی ابرها، یا در ارتفاعی بالاتر از زمین سفت، معمولاً در خواب آدمها اتفاق می افتد. اما در فیلم عاشقانه "روی ابرها قدم بزن " با آدم هایی آشنا می شویم که زندگی منحصربفردی دارند، آدم هایی که برای قدم زدن پا ندارند اما می توانند روی ابرها قدم بزنند. این حکایت، قصه رابطه عاشقانه یک زوج معلول است. یکی دف می زند و دیگری آواز می خواند. یک مستند شیرین که روایش هم شیرین است.
بعد از روز ۱۱ سپتامبر آوارگان افغان که در ایران زندگی میکنند نگران حمله امریکا به افغانستان هستند. معلمی کودکان افغان را جمع میکند و میکوشد علیرغم نگرانی خودش از حمله امریکا کودکان افغان را به خاطر کشته شدگان ۱۱ سپتامبر به یک دقیقه سکوت وا دارد. اما خردسالان افغان از درک اتفاقی که در روز ۱۱ سپتامبر افتاده، عاجزند. سرانجام معلم آنها را به زیر کوره آجر پزی می برد و به آنها میگوید برج نیویورک چیزی شبیه این کوره آجر پزی است و از بچه ها میخواهد که یک دقیقه زیر دودکش بلندی که دود میکند برای کشته شدگان برج نیویورک سکوت کنند.
درباره فیلم رو ابرها قدم بزن باید بگویم تدوین خوبی داشت و اگر آن ریتم و تمپو را نداشت حتما کار این چنین در نمی آمد.
بر خلاف تعریف و تمجید فراوان آقای صلح جو قبل و بعد باید بگم که کار قابل قبولی بود اما نه به اون شدت.
از لحاظ تصویری ایرادهای بزرگی داشت از قاب بندی های تکراری مصاحبه ای گرفته تا کثیف بودن همیشه گی لنز دوربین. اما اون چیزی که برای من جالب بود این هست که می شود از یک چیز شاید عادی می شود یک مستند نسبتا خوب ساخت.
در مورد فیلم یازدهم سپتامبر باید بگویم :
بار دیگر یک سیاه نمایی از خانواده مخملباف رو به نظاره نشستم و مثل همیشه از وقتی که گذاشتم پشیمان بودم. نمی دونم تا کی ما باید برای تعریف و تمجید شنیدن از غربی ها باید وجدانمون رو زیرپا بذاریم. . من یک ایرانی هستم اما وظیفه خودم می دونم با نگاه های به اصطلاح هنری این خانواده با فرهنگ پارسی زبانان منطقه برخورد جدی داشته باشم چرا که این نوع فیلمسازی خلاصه به این فیلم و آن فیلم نمی شود.
در پایان اینو باید بگم. چرا تابه حال فیلمی مستند از گداها و آشغال جمع کن ها و بی خانمان های لندن و نیویورک ندیدیم؟... یا اگر دیدیم خیلی اندک و در تعداد معدود بوده.
همیشه و همه جا این را به همکارام گفتم و می گم بعضی وقت ها خیلی چیزها هست که باید در یک خانواده بمونه و به بیرون درز نکنه. نه به حساب سانسور و بایکوت خبری، بلکه برای محافظت از چهره ایران و همه پارسی زبانان.
امیدوارم که خانواده مخملباف روزی به این نتیجه حداقل فکر کنند.
نمایی از فیلم روی ابرها قدم بزن ساخته بهناز تاجیک
به خاطر پخش فیلم به یاد ماندنی روی ابرها قدم بزن صمیمانه متشکرم فیلم عمیقا مرا تحت تاثیر قرار داد و بارها اشک به چشمانم آورد.
من کارمندی در صنعت نفت در جنوب ایرانم و حاضرم برای درمان چشم این مرد نازنین مبلغی تقدیم کنم.
از فیلم روی ابرها قدم بزن لذت بردم. من با تمام نظرات آقای صلح جو در مورد این فیلم موافق هستم. شیرین واقعا شیرین است. به نظر می رسد او واقعا خودش بود. می خواستم بدانم کارگردان تمام این واژه های زیبا را به دهان او گذاشته و یا خودش بداهه بیان کرده است.
فیلم روی ابرها قدم بزن رو دیدم بسیار به دلم نشست. یادم نمیره ۱۱ سپتامبر ۲۰۰۱ شب خونه خاله ام بودم در زابل و اون موقع بچه بودم الان ۲۱ سال سن دارم من یک افغانی مهاجرم با اینکه خیلی وقت از آزادی افغانستان می گذره ولی هنوز ایران را به دلایلی ترجیح می دم و فعلا مشهد زندگی می کنم. فیلم فریاد مورچه های محسن مخملباف رو لطفا پخش کنید.
اگرچه ردپای محسن مخبالباف به عنوان یک سینماگر در ثبت های فرزندانش به صورت امری کاملا طبیعی حس می شود اما چه بهتر و چه خوب می شد که کمی متفاوت تر و زیرکانه تر از تجربیات پدر استفاده می شد.
به هر شکل طبق معمول همیشه ی کارهای این خانواده سینما، خوش ساخت و خوش پرداخت بود. بازی ها خیلی سخت قابل باور بودند.
می شد برای اظهار همدردی و رساندن پیام اهالی افغانستان را انتخاب نکرد. مخصوصا کودکان. کمی منصفانه فکر کنیم. به نظرم در فیلم سمیرا مخملباف از کودکان استفاده ابزاری شده است گرچه ما مخملباف را دوست داریم.
روی ابرها قدم بزن واقعا قشنگ بود احساس رو خوب منتقل می کرد و احساس می کردی کنار تو هستن. .مستنداتون خیلی خوبه و اگه وقت باشه می بینمشان.
فیلم روی ابرها قدم بزن را بیشتر دوست داشتم ولی فیلم سمیرا را نه. به نظرم حرفهای معلم در واقع به تعرض مصنوعی حرفهای سمیرا مخملباف بود و به نظرم نیامد که خود معلم این حرفها را احساس کرده باشد و باور داشته باشد.
نمابی از فیلم یازدهم سپتامبر ساخته سمیرا مخملباف
روایت یازده سپتامبر سمیرا مخلمباف اصلا روایتی باور پذیری نبود.
معتقد بودید فیلمساز در این فیلم خیلی هوشمندانه تقابل دو جهان متفاوت را با استفاده از وجه تشابه کوره های بلند آجرپزی و برج های بلند نیویورک به تصویر کشیده است، فکر نمی کنید فیلمساز بیشتر تلاش داشته بلندی برجها را با نشان دادن بلندی کوره آجر پذیری به بچه ها نشان دهد آنهم وقتی حس کرد که بچه ها هیچ درکی از ماجرا و اتفاق ندارند؟
چون هیچ احساسی نشد از این نشان دادن تقابل دو دنیای متفاوت رفاه مطلق و فقر و بدبختی مطلق.
در ضمن متوجه نشدم کجا فیلمساز سعی کرده به این حادثه از نگاه کودکان افغان نگاه کند؟ وقتی حتی معلم جوان و نمایش اش بدون مقدمه و بدون توجه به حساسیتهای محلی و اهمیت موضوع کشته شدن دو مقنی برای آنها با یک دقیقه سکوت - که یک کار غربیست و نه کاری بومی - می خواهد بگوید بچه ها به حرف معلم توجه نکرده و یا قدر قربانیان را نمی دانند و متاسفانه با همین کار سیگنال اشتباه به جهانیان از طرف مردم افعانستان و مخصوصا بچه های پاک آنجا صادر می شود.
در نهایت فکر می کنم خانم سمیرا مخملباف، همچون پدرشان، آقای محسن مخملباف به طور شدید دچار تاثیرات از وقایع و مسایل حاکم بر ایران هستند.
ولی چون در محدودیتهای فعلی نمی توانند این احساسات و تعلقات خاطر خود را از زبان مردم ایران یا از زبان بچه های ایران بیان کنند، متوسل به محمل ساختن مردم افغانستان و بچه های افغانستان و اعتقادات مردم افغانستان می شوند اما اصولا به نظر من این محمل سازی کار درستی نیست.
چون از جیب مردم و فرهنگ افغانستان این حرفهای شخصی زده می شود و نوعی سوء استفاده از فرهنگ دیگران بشمار می رود.
این چه نگاهی است به یک مساله حساس در افکار عمومی جهان آن هم از زبان بچه هایی که هنوز براه نیافتاده باید کارگری کنند.
در مورد فیلم یازدهم سپتامبر من فکر می کنم که سادگی این بازیگرا خیلی فیلم و خوشگل کرد.
اون قسمتی که داشتن به دودکش نگاه می کردن و بعد لبشونو گاز گرفتن خیلی خوب بود
روی ابرها قدم بزن یکی از بهترین و تاثیرگذارترین کارهایی بود که تا حالا در برنامه آپارات دیدم.
آیا واقعا فیلم یازده سپتامبر سمیرا مخملباف جای اون همه تمجید و تعریف رو داشت؟
روی ابرها قدم بزن خیلی عالی بود. یه عالمه انرژی مثبت گرفتم ازش. خانم شیرین سرشار از عشق و محبت و سادگی بود.
فیلم اول عالی بود با نماهایی که معلوم بود برای هر کدومش فکر شده و زحمت کشیده شده جدا از توانایی کارگردان همراهی و همکاری سامان سالور حتما در این نتیجه خیلی دخیل بوده است.
فیلم های روی ابرها قدم بزن و یازدهم سپتامبرمعرکه بود. فقط اولی خیلی بهتر بود.. مرسی از این انتخابها.
متاسفانه فیلم اول رو وقت نکردم که از اول ببینم. ولی با آشنایی که با خانواده مخملباف دارم و شیفته کارهای این عزیزان هستم، فیلم سمیرا رو از دست ندادم.
مثل همیشه، ساده و پر محتوا، به نظرم مثل فیلم هفته قبل مخملباف بزرگ که در بعضی سکانسها یک گریزی به دین میزد، اینجا هم بچهها دوباره به سمت دین و اظهار نظر درباره خدا پرداختند.
با وجود بدبختیها، جنگ، آوارگی و باز هم خدا تو ذهنشونه.
فیلم که برگرفته از شعر معروفی با همین نام از منوچهر آتشی است، مجموعه است از گفت و گو با منوچهر آتشی و افراد صاحب نظر در عرصه شعر ایران و ادبیات ایران.
این فیلم، سعی دارد با استفاده از این گفت و گوها و نیز بازسازی تصویر مهمی از دوران نوجوانی شاعر، در کنار بخش هایی از حضور شاعر در سینما (در فیلم"آرامش در حضور دیگران") به مروری بر زندگی و حال و روز منوچهر آتشی و نیز حس وحال و فضای جادویی آثارش بپردازد.
باید به خانم چمنکار به خاطر استفاده از ریتم و ضرب اهنگ متعادل در پرداختن به شخصیت اصلی و همچنین استفاده از موسیقی زیبا و نمایاندن جلوهایی از زندگی محلی متناسب با سرگذشت آتشی تبریک گفت.
راستش خیلی منتظر این فیلم بودم. دیدن تصویر شاعری که یک بار هم افتخار این را داشتم که مقابل دوربینم بنشیند هیجان زده ام می کرد. شاعری که پیرامون خیلی چیزها نظرات جنجال برانگیزی داشت. از آن دست بود نظرش پیرامون شاملو و یا شعر پست مدرن. و یا رفتارش و از جمله شایعه حضورش در شورای نظارت بر کتاب وزارت ارشاد و یا دریافت جایزه چهره ماندگار.
اما این کار حوصله ام را سر برد. نورپردازی بد. کادربندی ضعیف و زاویه های نه چندان دلچسب. گرچه انسجام کار خوب بود و نیز تصویربرداری جنوب. اما در کل نه! دلزده می کرد.
چشمانم را بستم وبه اشعارش گوش دادم. دریغ از یک پلان تصویری. باتوجه به غنای تصویری زادگاه شاعر شاعر ، کارگردان به بهترین نحو زیباترین موضوع را در فضای بسته به یک کار رادیویی صرف تبدیل کرد.باور کنید با چشمان بسته چیزی را از دست ندادیم.
فیلم "یادها،خنجرها،بوسه ها" زندگی منوچهر آتشی در کل، به دلیل انتخاب موضوع، کار قابل توجهی بود. ولی دارای چند اشکال اساسی است.
اول: نور پردازی نادرست و عدم دقت و صرف وقت لازم.
دوم: صحنه های اضافی در رابطه با تعقیب پسر جنوبی در پی آن زن و نیز تعدادی فایل سیاه که شاید به دلیل مشکل در پخش بوده باشد.
سوم : نپرداختن به موسیقی لازم برای این چنین سوژهای.
انتخاب موسیقی جالب نبود. باید حرفه ای تر و جدی تر به این امر پرداخته می شد.
در کل ، با داشتن امکان ملاقات و مصاحبه با آتشی و سایر بزرگان شعر معاصر کارگردان از این فرصت کمال استفاده فنی و تصویری را نبرد و به نظر من این فیلم دچار کم کاری شد .حتی در قسمت تیتراژ.
به وقت تهران |
به وقت کابل |
به وقت دوشنبه |
به وقت گرینویچ |
|
پنجشنبه | ۲۱:۱۰ | ۲۱:۱۰ | ۲۱:۴۰ | ۱۶:۴۰ |
تکرار جمعه |
۱۱:۱۰ |
۱۱:۱۰ |
۱۱:۴۰ |
۰۶:۴۰ |
تکرارشنبه |
۰۰:۱۰ | ۰۰:۱۰ | ۰۰:۴۰ | ۱۹:۴۰ |
تکرارسه شنبه |
۲۱:۱۰ |
۲۱:۱۰ |
۲۱:۴۰ |
۱۶:۴۰ |
تکرار سه شنبه |
۰۰:۱۰ |
۰۰:۱۰ |
۰۰:۴۰ |
۱۹:۴۰ |
تکرارچهارشنبه |
۱۱:۱۰ |
۱۱:۱۰ |
۱۱:۴۰ |
۰۶:۴۰ |
تکرار چهارشنبه |
۱۶:۰۰ |
۱۶:۰۰ |
۱۶:۳۰ |
۱۱:۳۰ |
*ممکن است هنگام پخش خبر فوری، محتویات این صفحه و این برنامه بدون اعلام قبلی تغییر کند.
BBC © 2014 بی بی سی مسئول محتوای سایت های دیگر نیست
بهترین روش دیدن این صفحه بر روی آخرین مرورگر مجهز به CSS است. با اینکه مرورگر کنونی تان قابلیت نمایش سایت را دارد ولی امکان بهترین تجربه تصویری را به شما نمی دهد . لطفا در صورت امکان مرورگر خود را به آخرین نسخه ارتقا دهید.