صد سال بالیوود، رؤیاسازی با تولید انبوه

بزرگترین صنعت فیلمسازی جهان که امروزه به نام بالیوود شناخته میشود، صد سال پیش پایهگذاری شد. روز ۲۱ آوریل ۱۹۱۳ نخستین محصول سینمای هند به عنوان "شاه هاریشچاندرا" برای جمعی از نخبگان به نمایش درآمد و سپس در سوم مه در بمبئی برای عموم به روی پرده سینما رفت.
کارگردان این فیلم ذوندیراج پالکی، معروف به داداصاحب (۱۸۷۰ – ۱۹۴۴) بود که امروز پدر سینمای هند شناخته میشود. او نقاش و عکاسی جوان بود که به فیلمسازی روی آورد. نخستین فیلم سینمای هند، بر پایه داستانی از اساطیر هند ساخته شده بود. دو کتاب حماسی بزرگ رامایان و مهابهاراتا، دو سرچشمه بیکران داستانهای اساطیری هند هستند، که تا امروز به شیوههای گوناگون بر سینمای هند تأثیر گذاشتهاند.
در هند نیز مانند بیشتر کشورهای خاورزمین، به خاطر تعصبات مردسالارانه به ندرت زنی جرأت میکرد جلوی دوربین برود، از این رو در نخستین فیلم سینمای هند نقش زنان را نیز مردان ایفا کردند.
پالکی که مانند بیشتر پیشآهنگان سینما شیفته حقهها و اثرات جادویی سینما بود، در طول عمر خود نزدیک صد فیلم سینمایی کارگردانی کرد. امروزه بزرگترین جایزه و مهمترین آموزشکده سینمایی هند به نام او خوانده شده است.
از همان نخستین گامهای سینمای هند، رقص و موسیقی که ریشههای دیرپا و تناوری در فرهنگ هند دارد، از ستونهای اصلی این سینما بوده است، که با ورود صدا به سینما با ترانه و آواز همراه شد و جایگاه باز هم بارزتری پیدا کرد.
اردشیر ایرانی (۱۸۸۶- ۱۹۶۹) از پارسیان سرشناس هند و مدیر شرکت فیلمسازی "امپریال"، در سال ۱۹۳۱ اولین فیلم صامت سینمای هند را به نام "عالم آرا" کارگردانی کرد.
اردشیر ایرانی سال بعد یعنی در سال ۱۳۱۱ برابر ۱۹۳۲ فیلم "دختر لر" را کارگردانی کرد که نخستین فیلم ناطق سینمای ایران به شمار میرود. فیلمنامه "دختر لر" و نقش اصلی آن به عبدالحسین سپنتا تعلق داشت. فیلم که در بمبئی به زبان فارسی تهیه شده بود، در دی ماه ۱۳۱۲ در تهران به روی پرده سینما رفت و با استقبال زیادی روبرو شد.
بنیادهای سینمای هند
سینمای هند به سرعت رشد کرد و به سرگرمی اصلی مردمی بدل شد که تفریح ارزانتری در دسترس نداشتند. مردم تنگدست و بیچیز تا امروز وفادارترین طرفداران سینما هستند، که گاه با پای برهنه و شکم گرسنه به تماشای فیلمهایی مینشینند که به آنها رؤیاهای رنگین میفروشند تا دو سه ساعتی کمبودها و دردهای خود را فراموش کنند.
امروزه در هند روزانه حدود ۱۴ میلیون بلیت سینمایی فروخته میشود. سالنهای نمایش فیلم همیشه انباشته از جمعیت است، هم در ساعات روز که بهای فیلم ارزانتر است و هم در سئانسهای شبانه، هم در سینماهای محقر روستاها و هم در سینماهای مجهز شهرهای بزرگ.
در سال ۲۰۱۱ در هند ۱۲۷۴ فیلم سینمایی تولید شد، یعنی خیلی بیشتر از هالیوود. "بالیوود" برای هر سلیقهای فیلم میسازد. هم درامهای سازوضربی دارد، هم فیلمهای جنایی و "اکشن" پرهیجان و هم کمدیهای سبکی که تا حدودی از شرایط اجتماعی انتقاد میکنند.
بیشتر فیلمها ملودرامهای پرشور و عاطفی هستند و میکوشند تا جای ممکن احساسات تماشاگر را تحریک کنند. نبرد خیر و شر با طرحی پررنگ در تمام فیلمها دیده میشود، که همیشه با پیروزی خیر به پایان میرسد.
سینمایی با "پیام"
سینمای هند پیام "انسانی" دارد، به گونهای که هر فیلم تماشاگران را به درستکاری و نیکخواهی و پاکدامنی اندرز میدهد. فیلمسازان هند به هدف آموزشی و وظایف "اخلاقی" خود آگاه هستند، و معتقدند در جامعهای که یک سوم جمعیت انبوه آن هنوز خواندن و نوشتن نمیدانند، آنها مسئولیت بزرگی بر عهده دارند.
منتقدان سینمای هند این ادعای تهیهکنندگان را رد میکنند و معتقد هستند فیلمهایی که آنها تولید میکنند، برای تودههای مردم برابر "افیون" است، زیرا آنها را از مشکلات واقعی زندگی دور میکند و با رؤیاهای دروغین فریب میدهد.
این سینما نگاه تماشاگر فقیر و بینوا را از بدبختیها و فلاکتهای واقعی منحرف میکند؛ به او میقبولاند که پول و رفاه مادی در زندگی هیچ اهمیتی ندارد و او باید خوشبختی "واقعی" را نه در مال و مکنت، بلکه در ارزشهای معنوی مانند شرافت و صداقت و انسانیت پیدا کند.
امروزه در بیشتر فیلمهای هندی، میتوان گوشهای از واقعیات تلخ جامعه را دید، اما این "واقعگویی" اغلب در لفاف ایدئولوژیک عرضه میشود، به گونهای که تماشاگر را از برخورد انتقادی ناتوان میسازد. با نگاهی "قضا و قدری" که در فرهنگ هندو ریشه دارد، همه چیز به تقدیر و سرنوشت محول میشود، و این را میتوان در تکرار این مفهوم در عنوان بسیاری از فیلمها نیز دید: قسمت، اقبال، نصیب و...
در دهههای اخیر برخی از فیلمهای سینمایی به مسائل حساس روز پرداختهاند. برای نمونه میتوان از سهگانهای به کارگردانی مانی رتنام یاد کرد: فیلم روجا (۱۹۹۲)، فیلم بمبئی (۱۹۹۵) و فیلم "از دل" محصول ۱۹۹۸ (با نقشآفرینی شاهرخ خان). در هر سه فیلم دشمنی هندوها و مسلمانان، پسزمینهای پرهیجان برای روایت داستانهای عاشقانه است.
فیلمهای پراهمیت
محبوبیت سینمای هند با قصههای مردمپسند، موسیقی شاد و طربانگیز و سطح تکنیکی مناسب است که به ویژه در تصویر چشماندازهای دلفریب با مهارت عمل میکند. موفقیت این سینما از مرزهای این کشور فراتر رفته و بر سینمای خاورزمین، از چین تا آفریقا، تأثیر عمیقی باقی گذاشته است. از پاکستان و ترکیه تا مصر و نیجریه از روی نسخههای هندی کپیهای بومی بیشماری ساخته شده است.
تردیدی نیست که فیلمهای هندی از منابع اصلی سینمای ایران در تولید فیلمهای "بازاری و مردمپسند" بودند که به جریان مشهور به "فیلمفارسی" انجامید.
در اینجا به برخی از فیلمهای مهم و تأثیرگذار سینمای هند اشاره میشود.
فیلم "آواره" محصول ۱۹۵۱، با کارگردانی و نقشآفرینی راج کاپور، رقص و موسیقی را با ذوق و مهارت با مضامین اجتماعی پیوند میدهد. فیلم در فضای تاریک سیاه و سفید، تصاویر مؤثری از فقر و محرومیت جامعه ارائه میدهد، بی آن که لحن شاد و سرگرمکننده خود را از دست بدهد.
فیلم "مادر هند" به کارگردانی محبوب خان، یک ملودرام حماسی است که نمایش آن در سال ۱۹۵۷ بازتاب ملی بزرگی به دنبال داشت و برای جایزه اسکار نیز نامزد شد. فیلم سرگذشت زنی ساده و روستایی را با نقشآفرینی نرگس، روایت میکند که فرزندان خود را با محنت و سختی بزرگ میکند. در پایان فیلم مادر در صحنهای شورانگیز پسر بزرگ خود را که به راه نادرست افتاده، به قتل میرساند. او با کشتن فرزند عزیز، وفاداری خود را به ارزشهای ملی به نمایش میگذارد.
فیلم "سنگام" محصول ۱۹۶۴ به کارگردانی راج کاپور، روایت یک "مثلث عشقی" با زمینههای اجتماعی و سیاسی است. فیلم، به ویژه با آهنگهای متنوع و آوازهای رمانتیک، در کشورهای دیگر نیز موفقیت زیادی پیدا کرد. در ایران ایرج قادری در سال ۱۳۵۰ فیلمی بر پایه داستان "سنگام" تهیه کرد به نام "قلبها برای که میتپد"، که البته به پای فیلم اصلی نرسید.
ملودرام پرحادثه "شعله" محصول سال ۱۹۷۵ تا امروز پرفروشترین فیلم سینمای هند بوده است. این فیلم که کارگردانی آن را رامش سیپی به عهده داشت، یک وسترن پرسوز و گداز است که به ویژه رقص و آوازهای آن محبوبیت زیادی پیدا کرد، از جمله در ایران. نقشهای اصلی فیلم را دو ستاره بزرگ سینمای هند ایفا کردهاند: دار مندرا و آمیتاب باچان.
فیلم "گاهی خوشی گاهی غم" محصول سال ۲۰۰۱ در کنار آمیتاب باچان، هنرپیشهای دیگر را به اوج شهرت و محبوبیت رساند: شاهرخ خان، که امروزه "سلطان بالیوود" لقب گرفته است.
جانمایه فیلم پیروزی عشق بر تمام موانع اجتماعی و طبقاتی است. راحول، با بازی شاهرخ خان، فرزند مردی توانگر و بانفوذ به نام یاش است، با نقشآفرینی آمیتاب باچان. راحول به دختری زیبا، اما با جایگاهی پایینتر، به نام آنجالی دل میبندد، یاش با خودخواهی و بیرحمی با پیوند زوج جوان مخالفت میکند.
تماشاگر در طول سه ساعت فیلم دهها رقص رنگین و صحنههای پرساز و آواز میبیند؛ در سینماهای هند معمولا بینندگان با آهنگهای فیلم همنوایی میکنند.
در پایان فیلم هم دلدادگان به وصال میرسند و هم پدر و پسر آشتی میکنند، و همه چیز به صلح و صفا ختم میشود. فیلم علاوه بر پیام عاطفی، بر مضمون برخورد نسلها و پیروزی ارزشهای نو بر سنتهای کهنه تأکید دارد. به تماشاگران فیلم، که بیشتر آنها جوان هستند، پند میدهد که به آینده امیدوار باشند زیرا دنیای فردا بیتردید از امروز بهتر خواهد بود.
بتوارههای سینمای هند
سینمای هند همیشه ستارههای خود را داشته است. پیش از همه باید از خانواده کاپور نام برد، فرزندان و نوادگان پریتویراج کاپور (۱۹۰۶ – ۱۹۷۲) از هنرپیشههای محبوب و موفق تئاتر و سینمای هند.
در دهه ۱۹۵۰ راج کاپور (۱۹۲۴ – ۱۹۸۸)، نه تنها در هند، بلکه در بسیاری از کشورهای خاورزمین و حتی در اتحاد شوروی (سابق) محبوبیت فراوان داشت. خواهران و برادران راج کاپور نیز در عالم سینما به اوج شهرت رسیدند. به ویژه برادر کوچک او شامی کاپور (۱۹۳۱ – ۲۰۱۱) که در دهه ۱۹۶۰ ستاره بزرگ سینمای هند بود.
در دهه ۱۹۷۰ آمیتاب باچان به شهرتی افسانهای رسید که هنوز ادامه دارد. او در بیشتر فیلمها در نقش جوانی سرسخت و پرزور ظاهر میشد که پیروزمندانه با تبهکاران و قلدران مبارزه میکرد.
در دهه ۱۹۹۰ هنرپیشهای به نام عامر حسین خان، معروف به آمیر خان، به اوج محبوبیت رسید، که مانند بیشتر ستارگان با تهیهکنندگان بزرگ پیوند خانوادگی داشت. او به ویژه با فیلم سینمایی باج یا مالیات Lagaan، محصول ۲۰۰۱ به یکی از ستارگان اصلی سینمای هند بدل شد.
فیلم یادشده پیامی "ملیگرایانه" دارد. گروهی از کشاورزان فقیر هندی تصمیم میگیرند در برابر اربابان انگلیسی خود مسابقات ورزشی برگزار کنند، با این هدف که از عوارض زمین رها شوند.
آهنگهای پرشور و رنگارنگ فیلم را رحمان ساخته است، آهنگسازی که در سال ۲۰۰۹ اسکار بهترین موزیک متن را برای فیلم "میلیونر زاغهنشین" از آن خود کرد.
امروز شاهرخ خان در هند محبوبیتی خداگونه دارد. به نظر مجله "تایم" او محبوبترین هنرپیشه دنیاست، زیرا در سراسر جهان بیش از سه میلیارد نفر طرفدار دارد.
سینمای متفاوت هند
سینمای مستقل هند، دور از استودیوهای بمبئی، در بنگال شکل گرفت، با سه سیمای برجسته: ساتیا جیت رای (۱۹۲۱ – ۱۹۹۲) که با فیلم زیبا و شاعرانه "پاترپانچالی"، محصول ۱۹۵۵، نخستین فیلم از "تریلوژی آپو"، به شهرت جهانی رسید؛ ریتویک غاتک (۱۹۲۵ – ۱۹۷۶) و مرینال سن (متولد ۱۹۲۳) که با رئالیسم شاعرانه و انتقادی خود، مهمترین سینماگر زنده هند به شمار میرود، هرچند بیش از ده سال است که فیلمی نساخته است.
این سه سینماگر بزرگ کوشیدند در مخالفت با "سینمای هندی" جریانی متفاوت پدید آورند، اما این جریان با این که مورد حمایت روشنفکران بود و در جشنوارههای خارجی افتخارات زیادی کسب کرد، اما در خود هند تماشاگران زیادی نداشت.
سینماگران مستقل امروز، مانند دیپا مهتا، خانم سازنده فیلم "آب" و اخیرا "بچههای نیمه شب" یا میرا نایر، خانم کارگردان فیلم "سلام بمبئی" و کوماسوترا و اخیرا "بنیادگرای ناراضی"، هم از نظر شیوههای بیانی و هم از نظر ساختارهای مادی، خارج از جریان اصلی بالیوود فعالیت میکنند.