نگینه امانقلوا در تلویزیون فارسی بیبیسی

برای اولین بار در برنامه ویژه نوروزی تلویزیون فارسی بیبیسی که روز ۲۱ مارس پخش شد، دو ترانه نگینه امانقلوا، آوازخوان تاجیک و گفتگویی با او پخش شد.
این برنامه را که قسمتهای اصلی آن به صورت زنده از استودیوی بیبیسی در لندن پخش شد، در سراسر جهان ملیونها نفر از پارسیزبانان تماشا کردند.
نگینه امانقلوا در این برنامه ترانههای "جوره جان" و "خوش آن زمان" را اجرا کرد. در هوای ترانه دوم او رقصندههای گروه "گلریز" میرقسیدند. در شبکههای اجتماعی فیسبوک و یوتیوب این ترانهها بازتاب گستردهای داشتهاند.
نگینه امانقلوا آوازخوان جوانی است که با سبک خاص اجرا و لباسپوشی سنتی در میان علاقهمندان هنر در تاجیکستان و خارج از آن طرفداران زیادی پیدا کرده است.
نگینه شش سال پیش در آزمون آوازخوانی "عندلیب" که در آن خوانندههای آماتور از سراسر تاجیکستان شرکت داشتند، برنده شد.
خبرنگار تلویزیون فارسی بیبیسی در تاجیکستان، سهراب ضیا، در آستانه نوروز با نگینه امانقلوا گفتگویی انجام داده و نخست از او پرسیده که چه طور به موسیقی و آوازخوانی دلبستگی پیدا کرده است.
نگینه امان قلوا: من زاده دیار زیبامنظر پنجکنت هستم. زادگاه استاد ابوعبدالله رودکی، پدر شعر فارسی، و لایق شیرعلی، شاعر بزرگ، آن جاست.
از آوان کودکی به موسیقی و شعر رغبت زیادی داشتم. در تمام محفل هایی که در مکتب (مدرسه) برگزار میشد، شرکت میکردم. روز جشن فارغالتحصیلی از مکتب در نزد استادان و همسبقانم سرود "الوداع، ای مکتب و استادها" را اجرا کردم. به آنها خیلی پسند آمد.
پس از فارغ شدن از تحصیل در مدرسه به آموزشگاه طبی (پزشکی) وارد شدم و سه سال آن جا تحصیل کردم. در این مدت هم در تمام محفلهای هنری شرکت میکردم و ترانه میخواندم.
امروز در صحنه هنر در تاجیکستان جای مناسبی پیدا کردن کار بسیار سخت است. تو امروز یکی از پُرطرفدارترین خوانندههای تاجیک هستی. چه طور به این موفق شدی؟
وقتی در شهر پنجکنت آزمون هنر و استعدادهای جوان برگزار شد، من یک سرود پیشنهاد کردم و پیروز شدم. بعد، در آزمون سراسری کشور هم شرکت کردم و باز غلبه نصیب من شد.
نگینه، از آن ترانهای که تو را در میان علاقمندان هنر در تاجیکستان شهرتمند ساخت، میشود چند مصراع زمزمه بکنی؟
بلی (با آهنگ میخواند).
این شبی بود که رنجیده نگارم آمد،
بخت خندیده خرامان به کنارم آمد،
در لب آبی، شب مهتابی، نازنین یاری، مه بیداری...
وقتی که شعر و موسیقی انتخاب میکنم، بسیار کوشش میکنم که شعر مضمون بلند داشته باشد و موسیقی نیز موسیقی بلند باشد.
از متاع ملی ما، اطلس، بسیار پیراهنهای زیبا تهیه کردن ممکن است. بیشتر کوشش میکنم که لباس های ملی پوشم، آرایشهای ملی کنم و سرود و ترانههای ملی بخوانم.
بیشتر ترانههایت به موضوع های عشق، بهار، زندگی و نوروز اختصاص دارند. چرا؟
من بهار را، زندگی را بسیار دوست میدارم، عاشق این زندگی، عاشق بهار هستم. کوشش میکنم آن چه که از دل من برمیآید، آن را سرایم.
نگینه، پیام نوروزیت به فارسیزبانهای جهان چیست؟
من به مناسبت عید بهار، نوروز عالمافروز، تمام فارسیزبانان جهان را تبریک و تهنیت میگویم. بگذار زندگی ما مثل بهار همیشه سبز باشد. چه آرزو و نیتی که در دل داریم، جامه عمل بپوشد.
میخواستم با یک شعر فرزانه تبریکات نوروزی خود را به مردم برسانم:
خوانَد نماز صبح را یک قطره در دامان گل،
شبنم به من چشمک زند، از گوشه چشمان گل.
دریابد آب و دانه را، حور شفق از خان گل،
چشمان گل ها باز شد، ای دوستان نوروز شد.
روهای گندمگونهای سبز و بهار افروز شد.
پرهیز سرما مست شد، مست جنونآمیز شد.
نوروز شد، نوروز شد، ای دوستان نوروز شد...
سپاس و نوروزتان خجسته باد!