روزنامه های تهران، صدای اعتراضها و سالمرگ هاشمی
روزنامه های امروز تهران، سه شنبه ۱۹ دی، همزمان با اولین سالگرد درگذشت هاشمی رفسنجانی رییس جمهور پیشین صفحاتی را به وی اختصاص داده اند. روزنامه های جناح اصولگرا از کنار این خبر بی اعتنا گذشته اند اما اکثر روزنامه های مستقل و میانه رو در صفحات ویژه و حتی ویژه نامه های جدا به تاثیر اولین رییس مجمع تشخیص مصلحت نظام پرداخته اند.
روزنامه های جناح راست گرچه اشاره ای به دستگیری ها و اخبار مربوط به مرگ یکی از جوانان دستگیرشده در زندان توجهی نشان نداده اند اما روزنامه های هوادار دولت در گزارش های خود بدان پرداخته اند.
ایران بدون هاشمی
مرتضي الويري در مقاله ای در شرق نوشته: در يک سال گذشته، در مقاطع مختلفي از نبود آيتالله هاشمي و اثراتي که حضور ايشان ميتوانست بر حلوفصل مسائل يا رويکردهاي کلي توسعهاي کشور داشته باشد، سخن بسيار گفته شده است. در حوزه ديپلماسي، عملگرايي ايشان يک وجه بارز بود که فقدان آن اين روزها تا حد زيادي در ارتباط با جهان و بهويژه در مسائل منطقهاي محسوس است.
شهردار پیشین تهران افزوده: يکي ديگر از وجوه بارز ايشان اين بود که مسائل اقتصادي را بهخوبي فهم ميکرد و راهکارهاي قابلاجرا ارائه ميداد. رئيسجمهور دوران سازندگي، از دوران پيش از انقلاب با اقتصاد به شکل عملي درگير بود و در سفرهاي خارجي، اندوختههاي ارزشمندي از توسعه اقتصادي با خود به ايران آورد. آمار و ارقام اقتصادي را با جزئيات به حافظه ميسپرد و تحليل ميکرد.
در پایان مقاله شرق آمده: عملکرد هشتساله هاشمی در دوران پس از جنگ در رأس قوه مجريه، يکي از درخشانترين مقاطع بعد از انقلاب را رقم زد. دولت سازندگي با ١١٩ ميليارد دلار درآمد نفتي توانست اقتصاد کشور را ٧٠ درصد رشد دهد، درحاليکه احمدينژاد با ٧٠٠ ميليارددلار درآمد نفتي فقط ٣٢ درصد بر حجم اقتصاد ايران افزود. همه اين موارد نشان ميدهد نبود آيتالله در سالي که گذشت و سالهاي آينده، چه لطمهاي براي ايران محسوب خواهد شد.
بدون ضعف نبود
صادق زیباکلام در مقاله ای در گزارش مفصل روزنامه ایران درباره سالمرگ هاشمی نوشته: هاشمی بعد از حوادث ۸۸ بسیار جدی بر سر اصولی که معتقد بود ایستاد. آن اصول هم چیزی جز اعتدال و میانه روی نبود و عملاً خط او با تندروها و جریانهای رادیکال، بعد از ۲۲ خرداد ۸۸ کاملاً جدا شد. اما بزرگترین انتقاد به او این است که در دهه شصت که قدرت داشت یا در دوره نخست ریاست جمهوری خود که همچنان از قدرت زیادی برخوردار بودید، به انتخابات آزاد، حاکمیت قانون و آزادی مطبوعات یعنی آنچه ذیل دموکراسی میآید، خیلی بها نداد.
این استاد دانشگاه تاکید کرده که اتفاقاً او خود بهطریقی قربانی بها ندادن به دموکراسی شد. اگر آن روزی که در سال ۵۸ مرگ بر بازرگان گفته شد، هاشمی که بهعنوان خطیب نمازجمعه قدرت و نفوذ زیادی داشت گفت ایشان سزاوار شعار مرگ نیستند؛ اما اگر محکم تر می گفت و کار بیشتری می کرد ۳۰ سال بعد در همان نمازجمعه شعار مرگ بر هاشمی داده نمیشد. گرچه خطیب نمازجمعه آن کاری را که او سال ۵۸ کرد هم نکرد و آن جمله را هم نگفت.
مقاله روزنامه ایران در عین حال تاکید کرده گرچه بزرگترین نقطه ضعف و ایراد هاشمی این بود که او چنان که باید و شاید برای دموکراسی نایستاد. اما طی قریب به ۴۰ سالی که از انقلاب گذشته، چند نفر از انقلابیون را میتوان نام برد که برای مفاهیم ذیل دموکراسی و جامعه مدنی یقه چاک کردند؟. تا آنجا که من میدانم، هیچ کس.
حامي و مشاوراصلاحطلبان
محمدرضا عارف در مقاله ای در اعتماد نوشته: آيتالله هاشميرفسنجاني اگرچه از جمله شخصيتهاي برجسته فراجناحي به حساب ميآمد اما هميشه محل مشاوره اصلاحات و اصلاحطلبان بود. من هيچ يك از بزرگان اصلاحات را سراغ ندارم كه در مقطعي با آقاي هاشمي تعامل نداشته باشند. اتفاقاتي كه در دهه ٨٠ افتاد و نقشي كه گفتمان چپ سابق يا اصلاحات در حفظ مردم، به ميدان آوردن و پاسخ به مطالبات آنان داشت، آقاي هاشمي را به يك نگاه جديد هدايت كرد.
به نوشته معاون اول دولت اصلاحات: اين نگاه جديد و تغيير نگرش با جايگاه اصلاحطلبان ارتباط نزديكي دارد؛ جايگاهي كه در يك نگاه واقع بينانه و غيرشعاري با دستاوردهاي ٨ سال دولت اصلاحات اهميت خود را نشان ميدهد. البته آقاي هاشمي هميشه خود را فراجناحي ميدانستند. حتي زماني كه در جامعه روحانيت مبارز نقشي كليدي به عهده داشتند نيز خود را وابسته به راست تلقي نميكردند هرچند كه رفتار و عملكرد ايشان در مقاطعي براي جريان چپ، سنگين تمام شد و آنها احساس كردند آيتالله هاشمي به سمت راست مايل شده است.
مقاله اعتماد به این جا رسیده: به خصوص در دوره دوم رياستجمهوري و بعد از تغيير برخي وزرا، اين پيام به جامعه القا شد كه آقاي هاشمي به سمت راست تمايل پيدا كرده است. با اين حال معتقدم كه در دهه ٨٠ و به خصوص سالهاي بعد از ٨٤ تعامل جدي با جريان اصلاحات داشته و يكي از حاميان اصلي و محل مشورت اصلاحطلبان شدند.
همه بین خطوط می رانیم
شهرام شهیدی در صفحه طنز شهروند در صدد اثبات این که ما ایرانی ها نه فقط موقع رانندگی بین خطوط می رانیم بلکه در شئون دیگر زندگی هم همین طوریم. یک سیاستمدار در ایران امروز را درنظر بگیرید. اظهارات چند سال اخیر او را به یاد بیاورید. طرفداری از اقتصاد آزاد، لزوم سرکوب بازار آزاد، دفاع از حقوق شهروندی، ضدیت با حق مردم در انتخاب نمایندهشان، طرفداری از وزارت زنان و مخالفت با ورود زنان به ورزشگاهها و... میبینید؟ هر سیاستمدار ایرانی در طول تاریخ حیات سیاسیاش تنها بین خطوط رانده.
به نوشته این طنزنویس: خود من که اکنون ٢٦ سال است، کارم این است. راز دوام من در این حرفه چیست؟ بله. راندن بین خطوط قرمز. من هم بین خطوط راندهام. یک روز فهمیدهام اوه اوه اصلا وقتش نیست راست را بکوبی و روز بعد به این نتیجه رسیدهام. اگر در مورد چپها نقد بنویسم، پوستم کنده است. یک روز نوشتن در مورد آش شوربا به تریج قبای فلان سیاستمدار برمیخورد و یک روز ننوشتن در مورد آش شوربا باعث همان میشود. روزنامهنگاری در ایران مصداق ملموس و عینیراندن بین خطوط است.
طنز شهروند، در نهایت به ورزشکاران رسیده و نوشته: از یک فوتبالیست خوب که در یک تیم شهرستانی توپ میزند اگربپرسید، شما قرمزی یا آبی. اول نگاه میکند به اینکه از کدام نشریه با او مصاحبه میکنید و در طالع و اقبالش در روز مصاحبه، انتقال به کدام تیم بیشتر مشهود است. آن گاه خواهد گفت از سهماهگی طرفدار قرمزهای پایتخت بوده. اما اگر از دفتر باشگاه استقلال میسکال داشته، به شما خواهد گفت خونش هم آبی است.
بزرگترین خطر شما هستید
مهدی دادویی نژاد در مقاله ای در بهار برای بررسی علت نارضایتی ها و اعتراض های هفته گذشته نوشته: مهم ترین موضوعى که به طور مکرر مشـاهده شـد، سوءاستفاده بسیارى از صاحب منصبان امروز و دیروز کشـور از فضاى به وجود آمده بود، برخـى تمام اعتراضات را از صدر تا ذیل به عوامل خارجى نسـبت دادند، گویـى باید تـا ابدالدهر، مردم خیال کنند که بوى هـر دود وتعفنى از خـارج از مرزها و سرسـپردگان داخلى آنها متصاعد مى شود.
به نوشته این مقاله: مسئولى که فرزند خود را با رانت به مسئولى دیگر مى سپارد، آن مسئول دیگر که خوشـحال از این معامله اسـت حق ندارند وقتى حتى یک جوان بیکار معترض مى شود حرف از خارج و ایادى و دست نشانده ها بزنند. انقلاب اسـلامى ایران انقلاب طبقه متوسط متفکر و فرودستان نجیب بود، قرار نبود و نخواهد بود فرومایگان فرادست و خریداران لمپن مدارك دکترى زمامدار شوند و اگر هم بشوند تمام ثروت جامعه را بدوشند و ببرند و در نهایت جواب ندهند. قرار نیست خواسته هاى به حق مردم که چندین سال است در حال تکرار آن هستند تا انتها زیر چکمه تحلیلهاى دایى جان ناپلئونى له شـود و مدام شـاهد بازى کى بود کى بود من نبودم مسـئولان باشند، قرار نیست همیشه بتوان هزینه تراشید و از جیب مردم و بیت المال هزینه کرد.
مقاله بهار در نهایت نوشته: بزرگترین خطر پیش روى نظام، عملکرد مسـئولان و غیر پاسـخگو بودن آنها در قبال رفتارهاى غیر معقولشان است، دشمنى بزرگتر از این مورد ایران ندارد. به راسـتى خطر محمد بن سـلمان براى نظام بیشـتر اسـت یا مسـئولینى کـه در مقابل فسـادها سـکوت مى کنند و گاه همراهند و در روزگار سختى معیشت مردم صدا بلند می کنند و خود را متمایز از مردم مى دانند. ضربـه کدام دشـمن خارجـى در این انقلاب مهلک تـر از عملکرد صدا و سیماى بوده؟ آن جا که قرار بود دانشگاه باشد حالا زایشگاه تفرقه ها در جامعه اسـت.
سواري مجاني ممنوع
عباس عبدي در مقاله ای در اشاره به ناآرامی های هفته گذشته در اعتماد نوشته: هنگامي كه فضاي احساسي بر رفتارها حاكم شود و دو طرف ماجرا به رجزخواني مشغول شوند به طور طبيعي پيامهاي جدي و مهم كمتر شنيده ميشود و ممكن است در ميانه ماجرا به حاشيه رود. ولي اكنون كه تا حدي از اين ماجرا در حال عبور كردن هستيم، بد نيست كه يك مساله مهم را يادآوري كرد.
نویسنده جامعه شناس تاکید کرده که از نظر اصولگرایان مساله همه در معیشت مردم خلاصه می شد و مردم هم حق اعتراض دارند. پس پیشنهاد می شود شخصيتها و احزاب اصولگرا تقاضاي تظاهرات اعتراضي را به وزارت كشور يا استانداريها ارايه كنند چنين درخواستي عليالاصول ميتواند چند نفع داشته باشد. اول اينكه اعتراضات رسمي و قانوني و با مجوز و در نهايت كنترلشده و چارچوبدار خواهد بود. ديگر آنكه اين رفتار به سامانيابي رفتارهاي حزبي و گروهي كمك ميكند. به علاوه احزاب معترض و اصولگرا، ميتوانند با تكيه بر مطالبات مردم، تعهد خود را به همراهي و همگامي با مردم نشان دهند.
نویسنده مقاله اعتماد افزوده اما به چند دلیل اصولگرایان چنین تقاضایی نخواهند کرد اول به جهت ناتواني در پاسخ گویی. در حقيقت هر چيزي را كه بخواهند مورد اعتراض قرار دهند، بدتر از آن را در دوره خودشان شاهد بودهايم. اگر از تورم يا گراني بگويند كه وضع بسيار بهتر از دوره آنان است. اگر از رشد اقتصادي بگويند كه قابل مقايسه با آن دوره نيست، اگر از اشتغال و بيكاري بگويند كه دوره آنان فاجعه تمامعيار بود.
و خلاصه: ميترسند تعداد اندكي به دعوت آنان پاسخ دهند يا اعتراضات متقابل انجام شود كه بسيار بزرگتر خواهد بود و اين به منزله شكست چندباره آنان تلقي خواهد شد.
مخاطبان اعتراضها
علی شکوری راد در مقاله ای در ایران نوشته: حالا که تب تند حرکتهای اعتراضی فرو نشسته؛ بحث بر سر اینکه کدام عارضه و چرا ای تب تند را پدید آورد، همچنان ادامه دارد. در مورد وجود نارضایتی عمومی و انگیزه اعتراض، اجماع وجود دارد و تقریباً همه نیز پذیرفتهاند مردم حق دارند در مورد آنچه موجب نارضایتی آنان شده است، اعتراض کنند. این را نیز تقریباً همه پذیرفتهاند که مردم میتوانند برای شنیده شدن اعتراضات، صدای خود را بالا ببرند.
به نوشته این فعال اصلاح طلب: در این میان سؤال این است که عامل محرک و انگیزه اعتراضات چه بوده است. در مورد اینکه فشار اقتصادی و مشکلات معیشتی زمینه اصلی بوده است نیز به نظر میرسد اختلاف نظری وجود ندارد. ولی اینکه آیا عامل محرک همین بوده باشد اختلاف نظر جدی وجود دارد. شعارها و رفتارها دلالت بر این میکند که نارضایتیها صرفاً اقتصادی نبوده و اعتراضات نیز صرفاً به دولت نبوده است. فشار اقتصادی بر مردم تازگی ندارد.
مقاله ایران تاکید کرده: اگر شاخصهای حکمرانی خوب را که نتیجه قرنها تجربه بشری در اداره جوامع است مرور کنیم، درمییابیم سهم دولت در حاکمیت و نیز حکمرانی خوب در ایران نهتنها همه آن نیست، بلکه نسبت به سایر کشورها بسیار کوچکتر است و اگر اکنون مردم خودشان را با کشورهای دیگر مقایسه میکنند و به این نتیجه رسیدهاند که کشورشان خوب اداره نمیشود و اعتراض دارند، باید همه مسئولان در بخشهای مختلف حاکمیت خود را مخاطبان آن بدانند و نباید توپ را صرفاً به زمین دولت بیندازند.
دیفتری بهترست
کیهان در یادداشت روز خود به انتقاد از گفته های دیروز رییس جمهور روحانی برخاسته و با تاکید بر این که اعتراض های مردم به وضع معیشتشان بود نه چنان که دولت قصد دارد وانمود کند اموری مانند آزادی های اجتماعی و سیاسی.
حسین شریعتمداری در این مقاله نوشته: دیروز آقای دکتر روحانی در دیدار وزیر و معاونان وزارت امور اقتصادی و دارایی گفت: «مشکلی که امروز با آن مواجه هستیم، فاصله ما مسئولان با نسل جوان است. امروز آنطوری که ما فکر میکنیم، با آنچه که جوانان فکر میکنند، متفاوت است. امروز نگاه جوانان به دنیا و زندگی با نگاه ما فرق میکند و این اشکال اساسی است».
مدیر کیهان تاکید کرده که منظور ایشان از «فاصله مسئولان با نسل جوان» فاصله طبقاتی و تفاوت برخورداری از امکانات مالی و معیشتی نیست نوشته: مشکل امروز فاصله طبقاتی مسئولان- البته برخی از آنان- با تودههای مردم و از جمله «نسل جوان» است و نه تفاوت و فاصله اندیشه و نوع و سبک زندگی!
سرمقاله این روزنامه تندرو در پایان تاکید کرده وظیفه اصلی ایشان اداره قوه مجریه است و نه نظریهپردازی ایدئولوژیک. اظهار نظر درباره سبک زندگی و تفاوت خواسته نسلها بر عهده کارشناسان و صاحبنظران این عرصه است و رئیسجمهور باید به امور مربوط به حوزه مسئولیت خویش بپردازد و امکانات و ظرفیتهای نظام را با پرداختن به اموری که در حوزه مسئولیت ایشان نیست هدر ندهد.
از ماست که بر ماست!
ابوالقاسم قاسم زاده در مقاله ای در اطلاعات از عواملی که مردم را مبتلا به نومیدی کرده نوشته و افزوده: مردم پارازیتزده میپرسند گزارش زیانهای پارازیت چه شد گرچه این تنها موجب نارضایتی عمومی و یاس فرهنگی آنان نیست. نمونه دیگر امام جمعه مشهد که به یکباره با نام رعایت اصول شرعیه، برگزاری کنسرت موسیقی استاد شهرام ناظری که ارائهدهنده موسیقی فاخر ملی با استفاده از اشعار مولانا، حافظ و سعدی است را در شهر مشهد و بعد در استان خراسان بایکوت و ممنوع اعلام کرد. از پی این اقدام امام جمعه مشهد موجی به راه افتاد و در چند استان یا شهرستان دیگر برگزاری کنسرت موسیقی ممنوع شد.
نویسنده ماجرای رد حضور «سپنتا» هموطن زرتشتی در شورای شهر یزد را یک نمونه دیگر می داند که شورای نگهبان حضور یک زرتشتی در شورای شهر یزد را خلاف شرع دانست و بر آن اصرار میکرد. از پی نقدها و مصاحبهها بقول معروف کار بالا گرفت تا اینکه از مرجع تقلید آیتالله العظمی سیستانی استفتاء شد. پاسخ این بود که این امر از مصادیق «وکالت» است و نه اختیار «ولایت». و لذا مانعی شرعی ندارد!
مقاله اطلاعات به این جا رسیده که: نمونهها از اخبار تخریبی و دمیدن یأس فرهنگی در جامعه بسیار است که مجال شرح آن در این نوشته به اختصار نیست. اما انگیزه نوشتن محک فرهنگی، یادآوری نکتهای است که اگرچه همه اعتراضهای اخیر را به مشکلات اقتصادی و سامان نداشتن چرخه معیشتی در جامعه نسبت میدهند که خلاف واقع نیست، اما نباید از نظر دور داشت که ریشه بسیاری و اگر بنویسم «همه» این نابسامانیها در مشکلات فرهنگی از نبرد قدرت سیاسیون تا انواع و اقسام فساد نهفته است.
مسوولان خاموش
صادق صدرایی در مقاله ای در بهار پیرامون خبرهایی که درباره دستگیرشدگان در حوادث هفته گذشته منتشر شده نوشته: نوع مواجهه مسئولان با خبر تلخ درگذشت یکى از زندانیان زندان اوین که از صبح روز گذشته در فضاى مجازى منتشـر شـد بهانه خوبى است که نوع عملکرد مسئولان در چنین مواقعى ارزیابی شود. با وجود آنکه این اتفاق در بامداد شنبه رخ داده بود و خبر آن هم مدتى بعد در فضاى مجازى منتشرشده بود تاساعت غروب ومصاحبه مدیرکل زندانهاى استان تهران با یکى از خبرگزارى ها، هیچ گونه اطلاع رسانى رسمى در این زمینه صورت نگرفته بود و تنها دوتن از نمایندگان مجلس بااصرارخبرنگاران از شنیده هاى مبهم خود درباره این موضوع گفتند.
به نوشته این مقاله: توضیحات دیرهنگام مدیر کل زندانهاى اسـتان تهران هم ذره اى از ابهامات کم نکرد و اتفاقا بر آن افزود.این یعنی تکرار یک الگوى تکرارى و شکست خورده که بر اساس آن اولین اقدام پنهان سازى موضوع از چشم رسانه هاست. این نگاه که به شدت کهنه و نامرتبط با وضعیت امروز فضاى رسانه اى چه در داخل و چه در خارج از کشور است سبب آن مى شود که زمان طلایى اطلاع رسانى از دست بـرود. و هـرچه فاصله از زمان وقوع حادثه بیشتر شود، امکان اعتماد و پذیرش مخاطب نسـبت به روایت رسـمى کمتر و کمترمى شود.
بهار نوشته: اما حالا و به دلیل این تاخیر زمانى، هم اعتماد به گزارش رسمى کم شده است و هم رسانه هاى دیگر توانسته اند قرائت خود را - درست یا نادرست - از این موضوع به مخاطبان خود عرضه کنند. مطلب آخر آنکه شاید الگوهاى کهنه مدیریتى در یک دورهاى امکان اجرایى شدن و حل و فصل چنین مسائلى را داشت اما در دوران تازه دیگر امکان انجام وظایف با چنان الگوهایى نی
باید شما را تربیت کنیم!
پوریا عالمی در ستون طنز شرق در صدد جستجوی علت تغییر نام وزارت آموزشوپرورش به «وزارت تربیت رسمی و عمومی» با یک مقام مسئول مصاحبه کرده و پرسیده چرا این تصمیم را گرفتید؟
م م: ببینید مشکلی که در جامعه داریم این است که بچهها عین هم تربیت نشدهاند و شما الان میبینید که هرکسی یکطوری برای خودش لباس میپوشد یا حرف میزند یا از اینها بدتر جوانهای ما الان هرکدام برای خودشان فکر میکنند. درحالیکه همه اینها باید شبیه هم باشند؛ یعنی یکطور بپوشند، یکطور ببینند، یکطور راه بروند، یکطور بخورند و یکطور هم فکر کنند. متأسفانه الان در آموزشوپرورش تمرکز روی آموزش ریاضیات و علوم و تاریخ است و این خیلی بد است.
ما: احسنت. چشمانداز بلندمدت شما چیست؟
م م: اگر بشود در ١٠ سال آینده همین که بچه به دنیا آمد، او را بدهند ما تربیت کنیم و اسم برایش بگذاریم عالی میشود. الان مسئله شیردادن به بچه و تروخشککردنش وجود دارد که متأسفانه در آموزشوپرورش نیروی کافی برای این کار نیست وگرنه این طرح را از فردا شروع میکردیم.
ما: احسنت. با اجازه من بروم پی کارم.
م م: کجا؟ شما درست تربیت نشدی. اول از همه میروی کلهات را با نمره چهار میزنی. بعد از فردا روپوش و لباس فرم خاکستری تنت میکنی و میآیی سر کار. صبحبهصبح ساعت هفت بیدار میشوی و حق نداری به چیزی فکر کنی، جز اینکه چهکار کنی که برای جامعهات مفید باشی. بعد یک تکه نان و یک تکه پنیر برمیداری و سهتا لقمه برای خودت میگیری.... چی شد؟ چرا غش کردی؟ تو اگر درست تربیت شده بودی الان خبردار میایستادی و به دستورات من توجه میکردی...