روزنامه های تهران، وداع با یک نابغه و هشدار به روسیه
روزنامه های امروز صبح تهران، یکشنبه ۲۵ تیر در صفحات اول خود به درگذشت نابغه ریاضی جهان، مریم میرزا خانی پرداخته و همزمان از ندانستن قدر بزرگان و نوابغ ایرانی در وطن گلایه کرده و از فرار مغزها نالیده اند. حمله به دولت و سیاست هایش و دفاع از تدابیر دولت روحانی در دوسالگی توافق برجام در روزنامه های امروز هم انعکاسی دارد جز این که بحران آب و خطرات ناشی از آن نیز از جمله مطالب این روزنامه هاست که همچنان به گمانه زنی هایی درباره ترکیب دولت آینده ادامه می دهند.
پاسخ به معادله مرگ
نسرین تخیری در مقاله ای در اعتماد نوشته: ایراندخت ریاضیات جهان آخرین قله زندگی و پیچیدهترین آن را هم با متانت فتح کرد و روی همین قله سخت زندگی، یعنی مقابله با سرطان، از رفتن بازایستاد. او آنچنان جانانه زیست که با رفتنش ما را ناچار کرد بایستیم و به این منظر و چشمانداز وسیعی که او برایمان گشوده، خیره شویم. او خودش گفته بود «بیشتر اوقات حل معادلات ریاضی برای من شبیه کوهنوردی بدون پایان است.»
به نوشته این روزنامه نگار: او به همه ما آموخت که میتوان تسلیم هیچ محدودیتی نشد و نایستاد. میتوان با همه موانع رفت، رفت و رفت.میتوان زن بود و با همه محدودیتهای یک جامعه مردسالار جنگید و دانشمند تراز اول جهانی شد. میتوان دانشمند بود آن هم در این سطح و برخلاف کلیشه رایج که پیشرفت علمی و شغلی نمیتواند با ازدواج و خانواده جمع شود، عاشق بود، همسر بود، مادر بود و... شاید بشود گفت مریم میرزاخانی از معدود انسانهایی است که هنگام رفتن هیچ بدهیای به زندگی و حتی دنیا نداشت.
در ادامه مقاله اعتماد آمده: او فقط معماهای ریاضیات را که پاسخ به آنها برایش پرافتخارترین جایزه ریاضی جهان را به ارمغان آورد، حل نکرده است. او توانست مهمترین معادله زندگی را هم به خوبی حل کند و پاسخ «به تمامی زیستن و خود را متحقق کردن» را به عنوان چشمانداز پیش روی ما قرار دهد.
مریم؛ شیفته «مجهولات»
بیژن ظهوری زنگنه در مقاله ای در روزنامه ایران نوشته: او تنها ۱۶-۱۷ سال داشت. زودتر از بقیه دانشآموزان سر کلاس درس میآمد و با پرسشهای پی در پی اش، ذوق و شوق تدریس را دو چندان میکرد. در آن کلاس، دو دانشآموز ممتاز بیشتر نبودند. یکی «مریم میرزاخانی» و دیگری «رویا بهشتی»... یکی سؤال میپرسید و دیگری بدنبال جواب سخت معادلات و مجهولات بود. اما یکی نه تنها سؤال میپرسید که پارا فراتر گذاشته و خیلی از معادلات را برهم میزد!
به نوشته این استاد ریاضی دانشگاه صنعتی شریف: مریم میرزا خانی در همان دوران نوجوانی، چندین جایزه بینالمللی معتبر را کسب کند. بدون کنکور وارد دانشگاه شد. تا دیروقت در دانشگاه میماند و تحقیق میکرد و تحقیق و تحقیق... خیلی وقتها، درباره معادلات و حل مسائل مختلف سؤال پیچ میکرد و در نهایت این خود او بود که به نتیجه خیلی از مجهولات میرسید. در همان دوران لیسانس، شروع به نوشتن مقالاتی با همراهی دکتر محمودیان، استاد دانشگاه شریف کرد و انصافاً نیز مقالات ماندگاری از خود به جای گذاشت.
مقاله روزنامه ایران به این جا رسیده که: مریم به نابغه ریاضی دنیا تبدیل شد، چرا که سختکوش، پر تلاش و شفاف بود. دختری که از زمان دانشآموزی، بال پریدن داشت و رؤیاهای بزرگش را برای استادانش هم ترسیم میکرد. او همیشه بدنبال کشف راه حلهای جدید و معادلات پیچیده ریاضی بود. سرانجام هم توانست در جوانی، به لیست دانشمندان بزرگی اضافه شود که جهت گیریهای علمی ریاضی را مشخص کردند.
بغض در ماتم مریم
محمدصادق جنانصفت در مقاله ای در جهان صنعت نوشته: امروز ایرانیانی که درباره او شنیده یا خواندهاند، بر جفا و ستم بیماری ویرانگر سرطان نفرین میفرستند و میگویند کاش مرگ به این زودی سراغ مریم مهربان ایران نمیآمد. مریم میرزاخانی، دانشمند جوان ایرانی و نابغه ریاضی جهان بنا به گفته محمدعلی نجفی هرگز یاد ایران و ایرانیان را از ذهن و دل خویش نبرده بود و هماره با همه توانی که سرطان اندکاندک از او میگرفت، به ایران میآمد تا دانش خود را به فرزندان این مرز و بوم یاد دهد.
در پایان مقاله جهان صنعت آمده: کاش رسانههای ایران به ویژه رسانههایی که با پول شهروندان ایرانی اداره میشود، سپاس بزرگ ایرانیان را از دانشمند جوان خویش آشکار سازند. کاش هر آن فرد و حزب و گروهی که توانایی دارد و بر سرنوشت جوانان این سرزمین اثرگذار است بداند که ایران پر از مریمهایی است که با درجههای کم و زیاد از هوش و نبوغ منتظرند گره کارشان گشوده شود و از رنج و اندوه و بیحرمتیها و کممهریها رها شوند.
خداحافظ نابغه
علی میرفتاح در ستون کرگدن اعتماد نوشته: امروز هر جا رفتم مردمی را دیدم که بابت مرگ مریم میرزاخانی ناراحت بودند. ادا درنمیآوردند و خود را چیزی که نبودند جا نمیزدند. برای خوشامد جایی و کسی خود را غمگین نشان نمیدادند بلکه از روی صدق و به عمق جان ناراحت بودند و مرگ دانشمند نابغه را به یکدیگر تسلیت میگفتند. این پیامهای تسلیت، این خداحافظی با نابغه، این دریغ گفتنها و افسوس خوردنها، این طرحهای زیبا و این پیامهای عاطفی، بیشترشان از عمق جان برخاسته بودند، لاجرم بر دل نیز نشستند.
به نوشته این مقاله: هیچکدام از ما مریم میرزاخانی را ندیدهایم. او را نمیشناسیم. حتی از کار ریاضی او سر درنمیآوریم. ما که اهل ریاضی نیستیم تا از این فرمولهای پیچیده سر دربیاوریم. حتی سوالپیچمان کنند معلوم میشود دقیق نمیدانیم مریم میرزاخانی در ریاضیات چه گام بلندی برداشته و چه افقی را درنوردیده و دقیقا به خاطر چه کشفی جایزه مهم فیلدز را گرفته. این چیزها را نمیدانیم، ضرورت هم ندارد که بدانیم. چیزی که میدانیم این است که این بانوی بزرگوار مایه آبروی ما بود و اسم دانشگاه شریف را در دنیا سربلند کرد.
مقاله اعتماد در نهایت به این جا رسیده که: در روزهایی که جهان به تصرف موجودات شرور داعشی و تروریست در آمده بود، خبر دادند که جایزه فیلدز - معادل نوبل ریاضی- به دختری ایرانی رسیده که عمرش را وقف کتاب و حساب کرده است. باعث سربلندی و افتخار بود که او را در کمال متانت و پاکدامنی دیدیم که رفت و متواضعانه و فروتنانه جایزهای به این مهمی را گرفت و برگشت سر خانه و زندگیاش. نه مصاحبه کرد، نه تبدیل به سلبریتی شبکههای تلویزیونی شد و نه دم به دقیقه به بهانههای واهی مهمان ماهواره شد تا بین ریاضیات و سیاست پیوند بزند.
سرمایه های از دست رفته
مسعود سلیمی در مقاله ای در جهان صنعت نوشته: ما ایرانیها عادت داریم- خوب و بدش بماند- پس از آنکه کسی به سفر بیبازگشت رفت، آنقدر در مدح و ثنایش بگوییم که از فرط گزافه، چهبسا به ناروا کشیده شود اما این بار هر قدر از مریم میرزایی بگوییم و بنویسیم، باز کم است، نهتنها گزافه نیست بلکه قطرهای از اقیانوس است اما.
به نوشته این مقاله: امای بزرگ این است که چرا سرمایههای کشور را به این راحتی به دیگران میسپاریم و حتی گاه به موفقیتهایشان به کنایه و اشاره نیش میزنیم تا به ناگاه بانگ برآید که چه نشستی خواجه رفت آن وقت است که او را به عرش میرسانیم.ثروت یک کشور جدا از آب و خاک و نفت و آهن و میراث فرهنگی و ادبی و چند و چندین عامل فیزیکی دیگر، «مردم» هم هستند؛ واژهای که در ایران به خاطر ثمنهای فراوان، گردوغبار فراموشی به خود میگیرد.
آذر منصوری در مقاله ای در شرق نوشته "مریم میرزاخانی، نمونه زن ایرانی بود که تواناییهایش در وطنش ایران دیده نشد. باید این اتفاق تلخ را رخ می داد تا باور کنیم و به یاد بیاوریم که یک زن ایرانی توانست نابغه ریاضی جهان باشد و بعد از بیماری و مرگ ناباورانهاش انگشت حسرت بر دهان بگیریم و بگوییم کاش تا بود قدر او را میدانستیم."
به نظر این فعال مدنی: باید قدر همه سرمایههای ایران را دانست و قطعا زن و مرد و پیر جوان و اینکه که باشی و چه باشی، نباید میزان و معیاری برای توجه بیشتر و تفکیک باشد چراکه ایران برای همه ایرانیان است. اما فراموش نکنیم تحقق ایران برای همه ایرانیان بدون اتخاذ راهبرد مؤثر در حد شعاری زیبا و دلنشین بیشتر نخواهد بود و در عمل معجزهای رخ نخواهد داد.
در مقاله شرق آمده: اگر توانایی و ظرفیت مریم میرزاخانیها در ایران نادیده گرفته شود، یا به خانهنشینی و انزوای آنان خواهد انجامید یا رخت هجران بر تن میکنند و به دیاری میروند که هم زمینه رشد بیشتر داشته باشند و هم توانایی آنان ارج و قدر داشته باشد.
وداع با اعداد
صفحه طنز شهروند با تیتر وداع با اعداد نوشته: ایران در فهرست بهترین کشورها در راستای نادیده گرفتن نوابغ خودش قرار گرفت! یکی از مسئولین گفته است: "تمام تلاشمان این است هیچگونه استفاده مؤثری از هموطنان بزرگ خارج از کشور نکنیم!» یک سایت نزدیک به دلواپسی هم نوشته: «چرتکه چه عیبی داشت که حالا چسبیدی به توتال؟"
طنزنویس شهروند سپس شعری از قیصر امینپور نقل کرده:
شعاع درد مرا ضرب در عذاب کنید
مگر مساحت رنج مرا حساب کنید
محیط تنگ دلم را شکسته رسم کنید
خطوط منحنی خنده را خراب کنید...
دوسالگی برجام و تخریب جناحی
علی خرم در ابتدای مقاله ای در روزنامه ایران به یاد آورده که ایران در سال ۹۱ در آغاز طرح «نفت در برابر غذا» قرار داشتیم، همان طرحی که اساس حکومت عراق را از داربست ویران ساخت و در عرض چند روز از حکومت صدام اثری باقی نماند. رقبا و دشمنان منطقهای ایران هم سخت به این سازوکار دلبسته بودند و امید داشتند بزودی سر مار زده شود.از سوی دیگر عدم همکاری ایران در موضوع هستهای برای جهان میتوانست دردسرساز و هزینه ساز شود.
به نوشته این استاد دانشگاه؛ اگر ایران در این مسیر مصرانه پیش میرفت یقیناً جهان در ابعاد گوناگون متضرر میشد و اگر امریکاییها بهانه پیدا میکردند ماده ۴۲ منشور را از سوی جامعه جهانی پیاده کنند یقیناً به ایران خسارات فراوانی وارد میشد. یادمان نرود در این عصر و زمانه هیچ چالش سیاسی و هیچ درگیری نظامی نیست که پای قدرتهای جهانی و منطقهای را به آن کشور باز نکند که قربانی اصلی، تمامیت ارضی و مردم نگونبخت آن کشور خواهند بود. آیا تجربه سوریه، عراق، افغانستان، یمن، لبنان، مصر، لیبی و بقیه کافی نیستند که عقلانی نگاه کنیم و کشور را در این اوضاع بیثبات خاورمیانه حفظ کنیم؟
به نوشته مقاله روزنامه دولت: امروز زمان شعارهای تهی گونه به پایان رسیده و مردم با چشم بصیرت، ایران را با چین و کره جنوبی و بقیه مقایسه میکنند که چگونه همزمان با پیروزی انقلاب در ایران، راه خود را انتخاب کردند و از راه رشد، توسعه و احیای اقتصاد و صنعت به جنگ با امریکا رفتند و امروز نه تنها در اقتصاد و صنعت از ما جلوترند بلکه در زمینه سیاست و استقلال سیاسی هم پیشی گرفتند و میتوانند حرفهای خود را به امریکا دیکته کنند. آنها با استفاده از سرمایهگذاری و قدرت اقتصادی صنعتی امریکا توانستند در مقابل امریکا بایستند.
نماینده پوتین باید بداند
هادی محمدی در مقاله ای در روزنامه جوان توافق اعلام شده در همایش سران کشورهای بزرگ جهان در هامبورک را یک گفتگوی ابتدایی در حاشیه همایش خوانده و نوشته در آن جا امریکاییها ه شادمان هستند و شاخصهای مطلوب خود را تحت عنوان توافق با روسیه اعلام میکنند تا نشان دهند در صحنه هستند و ایران از گردونه تصمیمات روی زمین حذف یا در حاشیه است. ترکها هم در آرزوی استقرار در ادلب هستند و توافق ضمنی روسها را دریافت کردهاند. حضور لاورنتیف که شنبه در تهران با مقامات ایرانی دیدار داشته، دو پرونده فوق را دربر میگیرد.
مقاله روزنامه سپاه پاسداران تاکید کرده که: روسها باید بدانند که نشان دادن روحیه همکاری در سوریه، از شدت سیاستهای ضدروسی امریکا نخواهد کاست و صهیونیستها برای ایجاد کمربند امنیتی در اراضی اشغالی جولان لحظهشماری میکنند. لذا به جز شهر درعا بقیه مناطق جنوب سوریه و به ویژه مناطق حضور داعش و النصره در جنوب سوریه در قالب مناطق کاهش تنش قرار نمیگیرند و هرگونه مذاکره در این زمینه که قواعد اصلی را رعایت نکند، خارج از تعهدات اجرایی است.
جوان در نهایت نوشته: در منطقه ادلب، ترکها میتوانند در مرز ادلب با ترکیه مستقر شوند و از تقویت تسلیحاتی تروریستها جلوگیری کنند ولی بقیه مرزهای استانی ادلب باید در اختیار روسیه و در صورت لزوم سوریه و ایران باشد. ترکیه و امریکا زمانی میتوانند در سوریه نقش مثبت بازی کنند که به حاکمیت سوریه احترام بگذارند و دست از حمایت عملی از تروریستها بردارند و روسیه نمیتواند و نباید نسبت به این شرط مهم اغماض کند.
بحران آب دوساله حل نمی شود
در روزی که یک مقام مجلس اعلام داشته که پارلمان دولت را موظف کرده در یک برنامه دو ساله به بحران آب خاتمه داده شود، محمد درویش در مقاله ای در وقایع اتفاقیه نوشته: برای پاسخ به این سؤال که آیا دولت میتواند طی دو سال آینده، با تنش آبی مبارزه کرده و آن را به کلی ریشهکن کند، باید جزئیاتی از میزان هزینهای که برای مبارزه با تنش آبی در نظر گرفته شده، در دست باشد.
به نوشته مدیرکل آموزش سازمان محیط زیست: اختصاص ۵۰۰ میلیارد دلار از صندوق توسعه ملی برای رفع مشکل روستاهای دارای تنش آبی، فقط برای حل مشکل کمآبی در روستاهایی است که درحالحاضر با بحران کمآبی به صورت جدی درگیر هستند و باید بهزودی تخلیه شوند؛ بنابراین به نظر میرسد باید هزینه زیادی برای مبارزه با تنش آبی طی این دو سال در نظر گرفته شود؛ بنابراین باید به این نکته بسیار مهم توجه کرد که حل تنش آبی در کشور دستکم ۱۰ تا ۱۲ سال، یعنی به اندازه عمر دو تا سه دولت زمان لازم دارد و این معضل را نمیتوان در پروسهای کوتاهمدت حلوفصل کرد.
تغییرات اقلیمی و سدسازی در ترکیه و افغانستان، موضوعهای نگرانکنندهای برای بحران تشنگی ایران هستند که باید با آنها کنار آمد. باید مردم را هماهنگ کرد و به جای توسعه کشاورزی سنتی و احداث کارخانههای پرمصرفی مثل فولاد و سیمان، بحث انرژیهای نو را تقویت کرد. از طرف دیگر باید فرهنگسازی کرده و به سمت افزایش تولید محصولات کشاورزی در واحد سطح حرکت کرد. همه اینها میتوانند راندمان آب را افزایش داده و از کمآبی جلوگیری کنند.
آینده توتال چگونه خواهد بود؟
محمدامین فرشادمهر در ستون طنز روزنامه ایران نوشته: خوشبختانه در مقطعی هستیم که کاملاً غیرحزبی و غیرجناحی به عملکرد دولت پرداخته میشود. یعنی با بستن هر قرارداد، انجام هر سخنرانی یا به طور کلی هر فعالیت شیمیایی و غیرشیمیایی که از طرف دولت باشد، شاهد سه بازخورد کاملاً منصفانه از سوی منتقدان دلسوز خواهیم بود؛ یک: میگویند آب به آسیاب دشمن ریختن است. دو: میگویند باد به آسیاب بادی دشمن ریختن است. سه: میگویند آب به دشمن ریختن است (شوخی و آب بازی با دشمن که نشان از صمیمیت دولت با دشمنان دارد).
به نوشته این طنزنویس:بعد از انتقادات سازنده هم نوبت به ارائه ادله و اسناد میرسد که بخش مفرح داستان است. اصلاً کابینه دولت معمولاً بعد از انجام مذاکرات با یک پاکت تخمه پای دکههای روزنامه حاضر میشوند تا کمی هم خوش بگذرانند. نمونه اخیر و داغ آن، سندی است که روزنامه کیهان (دام پرپکانه) مبنی بر پرداخت رشوه از طرف مسئولان توتال به طرف ایرانی قرارداد منتشر کرده است.
ستون طنز روزنامه ایران به این جا رسیده: با این دیدگاهی که این بزرگواران نسبت به مقوله قرارداد و همچنین عملکرد دولت دارند، بعید نیست برعکس ما که مسائل کاملاً معمولی را در کتب تاریخ مدرسهمان میخواندیم، فرزندانمان مثلاً در مورد همین قرارداد توتال، احتمالاً اینگونه بخوانند: قرارداد توتال قراردادی بود که به دنبال استفاده مکرر جوانان مجرد از سند ۲۰۳۰ و ضعف قوای جنگی ایران، بین ایران و غرب بسته شد. طی این قرارداد همه حقوق نفتی اعم از اکتشاف، استخراج، فرآوری و حتی استفاده از آن به طرف غربی واگذار شد و دولت ایران فقط اجازه داشت گاهی اوقات برای تفریح یک نعلبکی نفت را بو بکشد.