'شیطان بزرگ'؛ ضرورت پایدار نظام جمهوری اسلامی؟

گریگوری شولتی رئیس هیئت نمایندگی آمریكا در آژانس بینالمللی انرژی اتمی گفته است كه تغییر دولت در آمریكا فرصت خوبی برای ایران فراهم كرده است تا برای پایان دادن به برنامه غنی سازی اورانیوم خود با واشنگتن وارد گفتگو شود.
به گفته آقای شولتی، ایران نباید انتظار تغییر جدی در سیاست باراک اوباما رئیس جمهوری منتخب آمریكا نسبت به دولت كنونی ایالات متحده در برابر برنامه هستهای آن كشور داشته باشد. آقای شولتی گفته است كه رئیس جمهوری منتخب آمریكا بر تشدید تحریم اقتصادی و انزوای سیاسی ایران به عنوان اهرمی در جهت موفقیت دیپلماسی تاكید دارد. با این حال، رئیس هیئت نمایندگی آمریكا در آژانس بینالمللی انرژی اتمی نسبت به استفاده ایران از فرصت پیش آمده برای مذاكره با دولت آقای اوباما اظهار تردید كرده و گفته است كه برخی در ایران از مذاكره با آمریكا میهراسند زیرا برای ادامه قدرت خود به «شیطان بزرگ» نیاز دارند. باراك اوباما در طول مبارزات انتخابی خود وعده داده بود كه در صورت پیروزی در انتخابات ریاست جمهوری با رهبران مخالف آمریكا در سطح جهان از جمله ایران مذاكره خواهد كرد، اما از زمان پیروزی خود در انتخابات، هنوز در این باره سخن روشنی نگفته است. این در حالی است كه امكان آغاز مذاكرات مستقیم ایران و آمریكا پس از ورود رسمی آقای اوباما به كاخ سفید در محافل سیاسی و مطبوعاتی جهان به شدت مطرح است.
برخی از تحلیلگران سیاسی به آقای اوباما توصیه میكنند كه در نخستین فرصت با دولت ایران وارد مذاكره شود، زیرا این حركت به تضعیف تندروها در داخل ایران منجر میشود، اما برخی دیگر از او میخواهند كه تا انتخابات آینده ریاست جمهوری ایران، مذاكرهای با جمهوری اسلامی صورت نگیرد، زیرا هر گونه مذاكره با دولت محمود احمدی نژاد به اعتبار سیاسی او كمک خواهد كرد. همانطور كه گریگوری شولتی گفته است، به نظر میرسد كه موضوع مذاكره با آمریكا بیش از آنكه مسالهای مربوط به سیاست خارجی ایران باشد، همچنان بحثی مربوط به سیاست داخلی جمهوری اسلامی است و ظاهرا برخی طیفهای سیاسی برای اهداف داخلی خود، نیاز به وجود «شیطان بزرگ» را از دست ندادهاند. تقریبا تردیدی وجود ندارد كه آغاز مذاكرات دولت آقای اوباما با دولت آقای احمدی نژاد، برای رئیس جمهور ایران بدون كسب اعتبار بخصوص در بین طبقه متوسط ایران نخواهد بود، اما به همان میزانی كه این مذاكرات برای او در بین طبقه متوسط اعتبار به بار میآورد باعث بی اعتباری او در بین هواداران سرسخت و افراطی او میشود. آقای احمدی نژاد ظاهرا بر این باور است كه از طریق آغاز مذاكره با آمریكا، هم میتواند به جلب نظر طبقات به سوی خود در انتخابات ریاست جمهوری آینده دست یابد و هم هواداران افراطی خود را حفظ كند.
واقعیت این است كه بخشی از هواداران آقای احمدی نژاد بدون قید و شرط از او حمایت میكنند و بنابراین رئیس جمهوری ایران، در صورت مذاكره احتمالی با آمریكا، نگران رنجش این دسته از حامیان خود نخواهد بود، اما طیف وسیعتری از حامیان او كه مشروعیت هر حركتی را در مقابله با آمریكا میدانند و بر همین مبنا تمام منتقدان و مخالفان جمهوری اسلامی را به «وابستگی به آمریكا» متهم میكنند، به راحتی با مذاكره ایران و آمریكا كنار نخواهند آمد. به عبارت دیگر، آغاز مذاكرات ایران و آمریكا، پایههای ایدئولوژی آمریكا ستیز طیفهای افراطی داخل حكومت را سست میكند و عملا آنها را در مقابل منتقدانشان، خلع سلاح میكند. برای پیشگیری از چنین وضعی، آقای احمدی نژاد میكوشد تا هرگونه آغاز مذاكره با آمریكا را به نوعی شكست ایالات متحده و تسلیم شدن آن در مقابل «اقتدار» و «صلابت» جمهوری اسلامی تفسیر كند و بدین وسیله از ناخشنودی طیفهای تندرو حامی خود نیز جلوگیری كند. چنین تحركاتی اما تاثیر زود گذر دارد و در نهایت آقای احمدی نژاد و سایر رهبران جمهوری اسلامی ناگزیرند كه بین طبقات خواهان مذاكره با آمریكا و طیفهای آمریكا ستیز یكی را برگزینند. اگر رهبران جمهوری اسلامی بخواهند به خواست طبقات حامی مذاكره با آمریكا تن در دهند و آنها را به عنوان پایه اجتماعی خود برگزینند، قاعدتا در طول زمان مجبورند به سایر خواستهای این طبقه نیز تن در دهند، چیزی كه به تغییر ماهیت نظام جمهوری اسلامی منجر خواهد شد. اما اگر نظام حاكم بر ایران همچنان حفظ وفاداری نیروهای ضد آمریكایی را اولویت خود قرار دهد، در آن صورت، وجود «شیطان بزرگ» و پرهیز از مذاكره رسمی با آن، همچنان ضرورت خواهد داشت. بدین ترتیب، میتوان گفت كه آغاز مذاكره احتمالی بین ایران و آمریكا، ابعادی بسیار مهمتر از آنچه در ابتدای امر به نظر میرسد، در بر دارد و احتمالا پیامدهای آن بیش از اشغال سفارت آمریكا در تهران در 13 آبان سال 1358 خواهد بود.