زنان، طلایهداران جنبشهای تغییرگرا در سه خیزش تاریخی ایران

تابستان سال ۲۰۰۹ میلادی، با گلبرگ باشی درباره مجموعه تصاویری که از زنان معترض ایرانی جمعآوری کرده بود، مکالمهای اینترنتی داشتم. (1)
این عکسها به سه مرحله مهم تاریخی ایران مربوط میشدند؛ عکسهایی از حضور زنان در تظاهرات سال ۱۹۵۳ میلادی در تهران، بلافاصله پس از ملی شدن صنعت نفت ایران توسط محمد مصدق، نخستوزیر وقت که منجر به کودتای برنامهریزی شده "سیا" شد و وی را سرنگون ساخت؛ حضور زنان در تظاهرات خیابانی عظیم در فاصله سالهای ۱۹۷۷ تا ۱۹۷۹میلادی که منجر به انقلابی شد که پس از آن، جمهوری اسلامی در ایران بر سر کار آمد و بالاخره حضور زنان در تظاهراتی که برای کسب آزادیهای مدنی و حقوق بشر و پس از انتخابات ریاست جمهوری در تابستان سال ۲۰۰۹ میلادی انجام شد.
ما گفتوگویمان را درباره تصاویری از آغاز خشونت در خیابانهای شهرها، پس از قتل وحشیانه ندا آقاسلطان، آغاز کردیم. تصاویری که دکتر باشی گردآوری کرده بود، بیانگر سه دوره نمادین در تاریخ ایران بودند که در آنها، زنان طلایهدار جنبشهای تغییرگرا بودند. او از من پرسید: "این تصاویر دقیقا چه پیامی برای ما دارند؟"
از نظر زمانی، تصاویری که اینجا منتشر میشوند، به نقش محوری زنان در جنبشهای اجتماعی ایران در طول تاریخ اشاره دارند. در واقع، این تصاویر جایگاه زنان را به گونهای فهرستوار به تصویر میکشند، به این معنی که نور تابیدهشده بر پیکر زنانی که مشت خود را به نشانه اعتراض و درخواست آیندهای متفاوت بالا بردهاند، بر کالبد تعدادی عکس نقش میبندد و ثبت میشود. به این ترتیب، میتوانیم بگویم که این تصاویر همانند کارکردی که فسیلها در دانش طبیعی دارند، برای ما واقعیتی مؤثر و باسابقه را ثبت کردهاند و آن را بازتاب میدهند، طوری که میتوان گفت با توجه به این عکسها و سوابق مرتبط با آنها، حضور فعال زنان معترض در خیابانها پس از آخرین انتخابات ریاست جمهوری در ایران، موضوع تازهای نبود.
در تصاویری که از سال ۱۹۵۳ داریم، زنانی که چادر سیاه بلند بر سر دارند، شانه به شانه زنانی راه میروند که لباسهایی به سبک غربی به تن کردهاند. برخی از مردان هم کلاههایی اروپایی بر سر دارند و موی زنان به تقلید از "ریتا هیورث" (هنرپیشه مشهور وقت آمریکایی) آرایش شده است.
در عین حال در دوره بعد، زنان و مردانی با گذشتهها و گرایشهای ایدئولوژیکی متفاوت، در انقلاب سال ۱۹۷۹ میلادی، علیه محمدرضا شاه پهلوی شرکت کردند. این حضور و شورش آنها علیه تحمیل اجباری غربگرایی از سوی او به جامعه ایران نیز بود. آن زمان، مد روز در کوچه و خیابان، تا حد زیادی، بازتابدهنده لباسهای غربی دهه ۷۰ میلادی نیز هست. این امر به ویژه در تصاویر زمستان ۷۹-۱۹۷۸میلادی مشهود است.
یکنواختی در آرایش مو و لباس در تصاویر دهههای ۵۰ و ۷۰ میلادی، توجه را به خود جلب میکند، اما با اجباری شدن حجاب برای زنان، این یکنواختی لباس در تصاویر سال ۲۰۰۹ میلادی، رنگ و بویی کاملا متفاوت پیدا میکند. در واقع، به جای همسانی لباسها به تقلید از مد روز در تصاویر دهه ۵۰ میلادی، تصاویر سال ۲۰۰۹ میلادی، زنان جوانی را نشان میدهد که واضع است تمایل دارند این یکنواختی را تغییر دهند.
در تصاویر مربوط به تظاهرات بعد از آخرین انتخابات ریاست جمهوری ایران، میتوان دید که با وجود داشتن پوشش اسلامی که در ایران اجباری است، به طرز تمسخرآمیزی رشتههای موی زنان آشکار است و زنان به نشان درخواست تغییر، پیشانیبند و روسریهای رنگی بر سر دارند.
تصاویر سال ۲۰۰۹ میلادی، به ویژه حضور نسلهای متفاوتی از زنان، باز هم، شانه به شانه مردان را به نمایش درمیآورند. ممکن است که حوزه عمومی جمهوری اسلامی را به عنوان دولتی که به طرزی عجیب سی سال توسط حکومت محض روحانیون اداره شده است، حوزهای مردمحور تصور کنیم، ولی درست همانند دورههای پیشین تاریخ ایرانی، تقریبا در تمام تصاویر، همواره شاهد حضور زن و مرد در این حوزه هستیم.
احساس "زیبایی" مستتر در لباسهای گلدار و عینکهای آفتابی زیبای زنان در تصاویر سال ۱۹۵۳ میلادی، در سال ۲۰۰۹ میلادی، به حالتی بیپروا و جسورانه زن جوانی تبدیل میشود که آماده پرتاب سنگ است و در برخی عکسها، شاهد حضور عنصر غیرقابل انکار مواجهه تن به تن هستیم؛ یعنی همان رودررو شدن با پلیس و نیروهای امنیتی در فضاهای عمومی که در تصاویر دورههای پیش به چشم نمیخورد و دستکم این امر، کاملا تازه به نظر میرسد.
با به خاطر آوردن حضور زنان جوان در جنبشهای چریکی نظامی با عنوان چریکهای فدائی خلق یا مجاهدین خلق در دهههای ۷۰ و ۸۰ میلادی، در تصاویر شورشهای سال ۲۰۰۹ میلادی، شاهد آمادگی یک زن جوان برای پرتاب سنگ با ناخنهای مانیکورشده هستیم.
در تمثیلهای جانشین؛ میتوان گفت که پس از پیروزی انقلاب اسلامی در ایران، جمهوری اسلامی وجه تمایز و هویت خود را در سینمای ایران، با اعمال قوانینی خاص بر نوع پوشش بدن و حواس به دست آورد. در واقع، میتوان گفت که "انقلاب خمینی" یک انقلاب درونی و نهفته است و این حکومت، به دنبال ایجاد یک ظاهر جدید ملی بود که با اعمال مقررات بر پوشش بدن زنان که بعدها تبدیل به نمادهای یک ملت شیعه شد، به این هدف خود دست یافت.
با این حال، ناخنهای مانیکورشده، ابروهای کشیده و رشتههای نمایان مو روی پیشانی یک زن محجبه، همه نشانگر مقاومت بدنی در چنین فضای عمومی است و این مقاومتهای فیزیکی و جنسی، همانطور که پردیس مهدوی در "قیام پرشور: انقلاب جنسی ایران توسط زنان راهاندازی شده است" نشان میدهد، از سال ۱۹۸۱ میلادی که رعایت حجاب برای تمام زنانی که در جمهوری اسلامی ایران زندگی و کار میکردند، اجباری شد، بارها و بارها تنظیم، ابداع و تکرار شدهاند.
از طرفی، باید اذعان کرد که سنگ در دستی مانیکورشده، نشانی از واکنش خشونتآمیز به خشونت دولت است اما باید به خاطر داشت که مخالفت ظاهری، با رژیمی که تجلی قوانینش، هر لحظه با تاکیدهایی مثل "بازوان خود را بپوشانید! سر به زیر بیاندازید! در فضای عمومی به گونهای راه بروید که جلب توجه نکنید!" روی بدن زنان نقش میبندد، کاملا غریزی و عادی است. فیزیکی بودن واکنش نسلی که تحت قوانینی رشد یافتهاند که با حواس (با چشمها، گوشها، دهانها، صداها، دستها و بدنها) سر و کار دارند، نه تنها تعجبآور نیست، بلکه بخشی از عملکرد محدودیتهایی است که یک نسل را هر چه بیشتر، از ابزار در دسترس خود آگاه میسازد.
از سوی دیگر، این حرکات ظاهری که نوعی نشان از مخالفت عمومی نیز دارند، همواره با واکنشهای دولت برای مقابله با آنها روبهرو بوده است. در آوریل سال ۲۰۱۰ میلادی، حسین ساجدنیا، رئیس پلیس تهران، آن دسته از زنانی را که پوست خود را برنزه کردهاند، به "مانکنهای متحرک" تشبیه و آنها را به نقض روح قوانین اسلامی محکوم کرد. آن زمان، او تاکید کرد که "ما این وضعیت را تحمل نخواهیم کرد و ابتدا به این گونه افراد هشدار میدهیم و سپس آنها را بازداشت و زندانی خواهیم کرد." این اظهارات مقام انتظامی و امنیتی ایران، به عنوان راهبردی برای مهار و جلوگیری از ادامه تظاهرات خیابانی علیه دولت در سال ۲۰۰۹ میلادی ارزیابی میشود و بیانگر چیزی است که اهمیت حیاتی دارد: نقش اصلی زنان معترض در رأس جنبش برای تغییر تاریخ ایران.
شش ماه بعد از بحران انتخابات ایران، در ۷ دسامبر سال ۲۰۰۹ میلادی، مجید توکلی، یکی از رهبران دانشجویان معترض در دانشگاه صنعتی امیرکبیر تهران، بازداشت شد. آن زمان، دو سایت خبری (خبرگزاری فارس و سایت رجانیوز) تصاویری از مجید توکلی منتشر کردند که مدعی بودند با پوشیدن لباس زنانه (با پوشش چادر) به دنبال فرار از بازداشت بوده است.
عکس باحجاب مجید توکلی، با کیفیتی خوب در صفحات اینترنتی سایتهای خبری نیمهرسمی منتشر شد که نتیجه آن قابل توجه بود؛ ظرف چند روز، تصویر هزاران مرد با روسری، به نشان همبستگی با مجید توکلی، به وبسایتها و شبکههای اجتماعی اینترنتی، از جمله فیسبوک و توییتر ارسال شد. آنها خودشان را مجید نامیدند و با پوشیدن حجاب، جنبش مردان روسریبهسر، به موضعی قدرتمند در برابر رفتار با دانشجویان و زندانیان در ایران تبدیل شد. این حرکت همچنین بیانگر پیام همبستگی با مبارزات زنان ایران برای حقوق بشر نیز هست.
این حرکت به یک کمپین اینترنتی بینالمللی تبدیل شد و حتی یک ویدیو در یوتیوب تأثیری فراگیر داشت؛ در این ویدئو، گروهی از مردان ایرانی در مقابل برج ایفل در حالیکه حجاب بر سر داشتند، خود را "مجید" میخواندند.
این مقاومت علیه رفتارهای منتهی به نقض حقوق بشر در ایران، بازتاب جهانی متحیرکنندهای داشت: مردان و زنان فرانسوی در همبستگی با جنبش مردان ایرانی محجبه، حجاب بر سر کردند و مخالفت خود را با جریان حجاب در فرانسه نشان دادند که البته این حرکت هم به صورتی گسترده در فضای اینترنت پخش شد.
(1) مصاحبه گلبرگ باشی با نگار متحده : http://www.pbs.org/wgbh/pages/frontline/tehranbureau/2009/07/picturing-ourselves-1953-1979-and-2009.html