دلبستگیهای روسیه در سوریه

سوریه از دوران اتحاد جماهیر شوروی تاکنون متحد نظامی نزدیک روسیه در قلب دنیای عرب بوده است.
تا همین اواخر هم دوست ماندن با بشار اسد با افق سیاست بینالملل مسکو منطبق بوده است.
کشمکش میان روسیه و ناتو بر سر گرجستان در ۲۰۰۸، ولادیمیر پوتین را واداشت تا اعلام کند روسیه روابط نزدیک با دوستان قدیم زمان شوروی را از سر گرفته است. (نیکاراگوئه و ونزوئلا در آمریکای لاتین، سوریه و الجزایر در دنیای عرب).
روسیه به دفعات در شورای امنیت سازمان ملل متحد تاکید کرده که مخالفتش با وضع تحریم علیه سوریه بخشی از مخالفت کلیاش با مداخله خارجی در کشورهای مستقل و پافشاری بر این نکته است که دیپلماسی همواره بر تهدید و اجبار ترجیح دارد.
در پی مداخله غرب در کوزوو، عراق و لیبی طی دهه گذشته روسیه در این موضعش استوارتر نیز شده است.
در واقع روسیه با استناد به عملیات ناتو در لیبی دلیل اصلی مقاومتش در برابر مصوبه اکتبر سازمان ملل برای سوریه را بیم درغلتیدن به مسیر منتهی به عملیات نظامی میداند.
وفادار ماندن به اسد بازتاب این شمّ روسی هم هست که ثبات اغلب بر تلاطم برتری دارد. همه انقلابهای رنگارنگ جماهیر شوروی سابق که مقدم بر بهار عربی بودند دولت روسیه را به این نتیجه رسانده که جانب احتیاط نگهدارد یا دست کم از ابراز خصومت صریح پرهیز کند.
روسیه همچنین به شدت نسبت به جغرافیای بحران و نزدیکی نسبی سوریه به مناطق مسلماننشین ناآرام خود حساس است: اگر جنگ داخلی تمام عیار در سوریه کل منطقه را به ناآرامی بکشاند کابوس مسکو سرایت بحران به قفقاز شمالی در مجاوت مرز روسیه است.
البته مثل همیشه باید درباره سیاست خارجی روسیه میان حرف و عمل تفاوت قائل شد.
اگرچه روسیه میخواهد بر استقلال خود از غرب تکیه کند، اما نمیخواهد منزوی هم به نظر برسد.
آن چه در لیبی گذشت را به یاد بیاورید. به محض این که روشن شد روزهای اندکی از زمامداری سرهنگ معمر قذافی باقی مانده است و کاسه صبر بازیگران غیرغربی مانند ترکیه و کشورهای عمده عربی هم لبریز شد، روسیه نیز این گفته را تکرار کرد که قذافی باید برود.
تا به اینجا کار روسیه با اسد تمام نشده است، اگر چه به او هشدار داده است که رژیم سوریه بدون انجام اصلاحات دوام نخواهد آورد.
اما فشارهای سیاسی در سازمان ملل برای اقدام نسبت به وضعیت سوریه بالا گرفته است.
اتهامات گزنده
سازمان ملل میگوید که شمار تلفات شهروندان غیرنظامی در سوریه به بیش از ۵۰۰۰ تن رسیده است.
کمیسر عالی حقوق بشر سازمان ملل خواستار ارجاع پرونده حکومت اسد به دیوان بینالمللی کیفری شده است.
به نظر میرسد این اتهام که لجاجت روسیه بر موضعش تاکنون مانع از اقدام سازمان ملل شده است بر مسکو گران آمده است.
مطابق آخرین پیشنویس روسی ارائه شده به سازمان ملل، روسیه از حقوق بشر در سوریه حمایت میکند و منتقد بهکارگیری نامتناسب زور توسط مقامات سوری است. البته همین متن مواظب است تا بر نقش طرف مقابل هم تکیه کند و بگوید "افراطیهای" مخالفان رژیم نیز مسئول این خونریزیها هستند.
در کنار اینها، درسهای برآمده از سقوط رژیمهای عراق و لیبی باید مغزهای متفکر مسکو را به تکاپو انداخته باشد تا بهترین روش حفاظت از منافع نظامی و مالی خود در سوریه را بیابند.
روسیه از فروشندگان اصلی تسلیحات است. پروژههای انرژی در سوریه دارد که باید از آنها محافظت به عمل بیاورد و همچنین علاقمند کشتیرانی است. مسکو میخواهد بندر طرطوس همچون زمان شوروی به پایگاهی برای کشتیهای روسیه بدل شود.
همه اینها دلایلی کافی هستند که روسیه از وضعیت موجود حمایت کند، البته تا هنگامی که بشار اسد گزینهای ماندنی تلقی شود.
با این حال روسیه در نقطهای مشخص باید دریابد که شاید ناگزیر از ترک متحد دیرینهاش باشد.
چنانچه مسکو به این ارزیابی برسد که اسد و افسران علویش، که برخی از آنها تعلیم دیده دانشگاههای نظامی روسیه هستند، قدرت را از دست میدهند، باید به فکر تغییر تعلقاتش باشد.
باوجود این که پیشتر تحریمها از سوی روسیه رد شده بود، اظهارات اخیر سرگئی لاوروف وزیر امور خارجه روسیه نشانه چرخش مسکو است؛ او میگوید:"چنانچه تحریمها بتوانند جلوی خشونت را بگیرند و ثبات ایجاد کنند ما از قاطعترین حامیان تحریم خواهیم بود."
به رغم اینکه مسکو پیشتر اتحادیه عرب را بابت تعلیق عضویت سوریه در این اتحادیه سرزنش کرده بود، هم اکنون این اتحادیه را بخشی از راه حل احتمالی میداند و تلاشهای این اتحادیه برای دیدهبانی وضعیت و ترغیب طرفین به گفتگو را ستایش میکند.
اینها سیاست روسیه درباره سوریه را به کجا خواهند کشاند؟ کسی چه میداند-به ویژه اگر اتحادیه عرب نه از مداخله که از بنای پناهگاههای امن برای فراری دادن فعالان اپوزیسیون حمایت کند.
یک امر روشن است: پای بندی به اصول البته مهم است، اما اولویت روسیه حفظ منافع این کشور و یافتن راه هایی برای حفظ این منافع در بلندمدت است.