بازتاب هنر معماری در نقاشی معاصر افغانستان
- تهمینه تومیریس و رضا رفیعیراد
- نقاش و هنرمند
نقاشی از معماری برای نشان دادن مکان رویداد (تصویر۱، اثری از سم مسعود)
زندگی مردم افغانستان، به لحاظ موقعیت مهم جغرافیایی، متاثر از فرهنگها و هنرهای اقوام مختلف بوده و این تاثیر توام با مشاهده و درک زیباییشناسی، از جمله هنر معماری بوده است. از معماری شهرها گرفته تا مساجد و خانهها و دیگر بناها.
پیشینه تاریخی معماری در افغانستان را به دو بخش عمده میتوان تقسیم کرد که بدون شک آنچه در نقاشی معاصر تجلی یافته به این گذشته تاریخی هنر و معماری نیز مربوط است.
معماری در دوران پیش از اسلام
تفحصات باستانشناسان فرانسوی در سال ۱۹۵۱ در مَندیگَک (پنجاه و پنج کیلومتری شمال قندهار) نشان دادهاند که مردم افغانستان از ۳ هزار سال قبل از میلاد ساکن و ده نشین بودهاند و خانههایی از خشت/آجر خام می ساختهاند که بروی برخی عمارات نیم ستونهایی به چشم میخورده است.
عمده آثار معماری بدست آمده از دوران پیش از اسلام متعلق به دوره هنر (یونان باختری) متعلق به قرن چهارم پیش از میلاد است. شهر آیخانم که یادگار به جا مانده از اسکندر کبیر و مربوط به هنر و معماری دوران یونان باختری در افغانستان است.
بازنمایی دقیق از معماری با استفاده از قوانین پرسپکتیو و پرداختن به زیباشناسی بنای معماری (تصویر ۲، اثری از راشد رحمانی)
همچنین تخت رستم در سمنگان از شاهکارهای معماری دوران کوشانیان و معابد مکشوفه در حوزه بگرام نمایانگر هنر معماری با شکوه دوران (یونان بودایی) در افغانستان هستند.
معماری در دوران پس از اسلام
معماری و خوشنویسی از مهمترین هنرهای اسلامی در افغانستان به شمار میروند. اوج نمود هنر اسلامی در بنای مساجد گنبدی شکل و چهار ایوانه و ستوندار بروز پیدا کرده که از نخستین بناهای اسلامی در افغانستان مسجد نه گنبد (حج پیاده یا نوبهار باستان) در بلخ است.
این مسجد در نیمه سده نهم میلادی به سبک سامانی بنا شده است. اوج شکوفایی معماری، در افغانستان در دوره غزنویان با اعمار باشکوهترین منارها، مساجد، باغها و مدرسهها در شهر غزنی است. منار جام و مسجد جامع هرات از آثار باقی مانده از سلسله غوریان در افغانستان نیز گویای غنامندی هنر معماری در این دوره است.
معماری گاهی برای تمرین و کسب مهارت در بکار بردن وسایل و ابزار نقاشی استفاده میشود (تصویر ۳، راشد رحمانی)
شاید با پشتوانه همین تاریخ طلایی و باشکوه هنر و معماری است که با مشاهده بسیاری از آثار نقاشان معاصر، حضور بناهای معماری به نحو بارزی به چشم میخورد.
اما زیبایی شناسی بناهای معماری چه کارکردی و چگونه تاثیری در نقاشی دوران معاصر افغانستان گذاشته است؟
بازنمایی بناهای معماری در نقاشی افغانستان، نمودهای مختلف اجتماعی و سیاسی دارد. در این مقاله تنها به بررسی دریافتهای احتمالی مخاطب از بازنمایی معماری در نقاشی معاصر افغانستان می پردازیم.
نقاشی از معماری به عنوان عنصر مردم نگارانه و تاریخنگارانه (تصویر ۴، سم مسعود)
منبع تصویر، TAHMIAREZA
تصویر ۵، نقشبند حیدری
۱. نقاشی از معماری برای نشان دادن مکان رویداد: در برخی از آثار نقاشی، هنرمند سعی دارد واقعیتی را به تصویر بکشد اما برای این که تصور دقیقتری از مکان رویداد ارائه کند، از معماری استفاده میکند. به گونه مثال در اثری از «سم مسعود» مکان در بازی ملی افغانستان، بوسیله حضور ساختمانها در پس زمینه، واقعیت جسمی بیشتری می یابد. (تصویر ۱)
۲. بازنمایی دقیق از معماری با استفاده از قوانین پرسپکتیو و زیباشناسی: معماری، همواره ثابت است و برخلاف فیگور انسان و حیوان و دیگر چیزهای متحرک، یکجا ایستاده و تکان نمیخورد. این قابلیتی بسیار مهم و ضروری برای نقاشی و طراحی است. (تصاویر ۲ و ۳)
به همین دلیل هم نقاشان حرفهای و هم غیرحرفهای افغانستان، از بناهای معماری به عنوان یک مدل برای نقاشی استفاده می کنند. گاهی برای تمرین و کسب مهارت در بکار بردن وسایل و ابزار نقاشی و گاه برای نشان دادن مهارت یک استاد در به کارگیری ابزار و شناخت او نسبت به فرم و نور و قابلیتهای دیگر نقاشی بکار میرود.
۳. نقاشی از معماری به عنوان عنصر مردم نگارانه و تاریخنگارانه: برخی از آثار، به طور خواسته و ناخواسته، علاوه بر آن که مهارت توجه نقاش را به زیبایی شناسی معماری نشان می دهند، بازتاب نوعی مردمنگاری و تاریخنگاری نیز هستند.
(تصویر ۶، کیهان حمیدی)، (تصویر ۸، عبدالناصر صوابی)، (تصویر۹، توفیق رحمانی )
مثلا در اثر دیگری از نقاش معاصر «سم مسعود»، هنرمند قصد دارد به واقعیتی در نحوه برخورد با زنان اشاره کند، اما از بازار که یکی از عناصر مهم معماری است و نیز از چند ساختمان به وسعت زیادی استفاده کرده است. (تصویر ۴)
همچنین در تصویر ۵ نیز طرز قرار گیری مسجد و مرکزیت آن در تابلو بیشتر به وجهه دینی و اسلامی معماری پرداخته و در کنار آن بازاری کهنه و نیز نحوه لباس پوشیدن و تعاملات اقتصادی و تجارتی به خوبی در این اثر نشان داده شده است.
نقاشی از معماری برای بیان نوستالژی گذر زمان و نیز بیان شاعرانه (تصویر ۷، نقشبند حیدری)
درتصویر ۶ دیگر نیز شاهد هستیم که هنرمند از بنای معماری قصری تاریخی، به عنوان مدل استفاده کرده است. امروز این قصر بر اثر جنگهای داخلی ویران شده و تنها در تصاویر و نقاشی است که زیبایی معماری آن هنوز جلوه گر است.
۴. نقاشی از معماری برای بیان نوستالژی گذر زمان: برخی دیگر از آثار نقاشی نیز بر نوعی نوستالژی هنرمند از فضاهای قدیمی، یا صحنههایی که خاطراتی را در ما زنده می کنند، دلالت دارند. (تصویر ۷)
نقاشی از معماری برای نشان دادن تقابل سنت و مدرنیته (تصویر ۱۰، تهمینه تومیرس)
۵. بازنمایی کوبیستی بنای معماری: برخی هنرمندان نیز از طریق بازنمایی معماری، بیان کوبیستی خود را جستجو نموده اند. مانند (تصویر ۸)
۶. نقاشی از معماری برای نشان دادن تقابل سنت و مدرنیته: یکی از دغدغههای اصلی برای هنرمندان معاصر، سیر تحولاتی است که از رهگذر تاریخ سیاسی و فرهنگی و تکنولوژیک بر مشرق زمین وارد شده است.
نقاشی از معماری برای بیان سوررئال (تصویر ۱۱، حفیظ پاکزاد)
مدرنیته با عقلانیتی مسحورکننده، وجوهی از سنت را به چالش کشانده و بازتاب این چالشها را نیز میتوان در نقاشیها مشاهده کرد. چنانکه در (تصویر ۹) در نقاشی «توفیق رحمانی» بازی ملی افغانستان در پیشگاه برجهای مدرن سر به آسمان ساینده نقاشی شده که بیانگر یک تقابل میان سنت و مدرنیته است.
«تهمینه تومیریس» نیز با پرداختی سردستی و خام دستانه، از نوعی معماری خاص در آثارش برای بیان تقابل سنت و مدرنیته استفاده میکند. نوعی فضای شبه معماری که در آن فضا، گاه با پردههای کرکرهای و گاه با چند خط که شکل مستطیل را نشان میدهد، مکان را مشخص میکند. از مشخصات اصلی استفاده معماری در آثار او، این است که برخلاف اکثریت نقاشان دیگر که از نمای بیرونی معماری تاکید میکنند، سوژههای اصلی او در درون معماری قرار دارند. (تصویر ۱۰)
در این نوع نقاشیها هنرمند تلاش میکند تا از این طریق مکاشفات روحی خود را به واسطه حضور معماری بیان کند (تصویر ۱۲، اکبر خراسانی)
۷. نقاشی از معماری برای بیان سوررئال: در برخی موارد نیز زیباییشناسی رئالیستی بنای معماری، جای خود را به بیان سوررئالیستی میدهد و هنرمند تلاش میکند تا از این طریق مکاشفات روحی خود را به واسطه حضور معماری بیان کند. ( تصاویر ۱۱ و ۱۲)
۸. بازنمایی انتزاعی از بنای معماری: برخی آثار نیز، بر جنبههای انتزاعی معماری تاکید داشتند. در این آثار، بنای معماری کارکردی به عنوان عناصر بصری به خود میگیرد. مثلا در اثر امین تاشه (تصویر ۱۳) تیرگیها و روشناییها در یک ترکیب بصری شرکت میکنند و بنای معماری بیش از آنکه عنصر کارکردی برای زندگی انسان باشد، در حد سطحی تیره ایفای نقش میکند.
همانطوری که ملاحظه کردیم، نقاشی معاصر افغانستان، زیبایی شناسی معماری سنتی و مدرن را درک می کند، آن را بازتاب می دهد و حتی گاه با تغییراتی که در آن می دهد، مفهوم آن را تغییر داده و کارکردهای معنایی و فرمی متنوعی برای آن خلق میکند.
اثری از امین تاشه (تصویر ۱۳)