غیرنظامیان در حومه هلمند؛ هدف گلولههای بیهدف
- علی حسینی
- بیبیسی، افغانستان
زندگی در هلمند؛ نگرانی از گلولههای سرگردان و بیهدف
ساکنان لشکرگاه، مرکز ولایت هلمند در جنوب افغانستان که در نزدیکی خط اول جنگ زندگی میکنند، از "گلولههای بیهدف" نگران هستند. در این منطقه نیروهای امنیتی افغان و گروه طالبان با هم درگیرند. گاهی مواقع گلولههای یکی از طرفها بهسمت مناطق غیرنظامی، اما نزدیک جنگ شلیک میشود.
مردم محل میگویند در پی شلیک این گلولهها شماری کشته و زخمی شدند.
من در عصر طلاییرنگ یکی از روزها به منطقهای "مختار" در حومه شهرلشکرگاه رفتم. همه چیز آرام به نظر میرسید. کودکان از بازی کریکت بر میگشتند. گاوها و گوسفندها به چرا بودند. چند نفر هم در حال ساخت خانه بودند. دقایقی نگذشته بود که صدای شلیک شنیدم. آنجا نزدیک خط اول جنگ بود. در طول روز صدای تیراندازی شنیده میشد. فاصله میدان جنگ با این منطقه به حدی بود که گلوله به آنجا برسد.
بهسراغ کرمخان رفتم. در حال ساخت خانه بود. او از منطقه بولان هلمند بهعلت درگیری زیاد بین نیروهای امنیتی افغان و گروه طالبان فرار کرده و به اینجا آمده است.
او به من گفت: "جنگ همچنان روان است. گلولهها به این سمت شلیک میشود که برای ما مشکلاتی ایجاد کرده است."
منطقهای مختار در حومه شهرلشکرگاه
در هلمند سالهاست که جنگ جریان دارد. یکی از ولایتهای بزرگ افغانستان در جنوب این کشور.
در سال ۲۰۱۴ نیروهای بریتانیایی و آمریکایی از این ولایت خارج شدند، بدون اینکه به جنگ در آن ولایت پایان بدهند. مسئولیت جنگ بر دوش نیروهای امنیتی افغان واگذار شد. صدای این جنگ همچنان جریان دارد.
برگردیم به منطقه مختار؛ در مکانی دیگر، چند پیرمرد روی تپهای پشت به دیوار تکیه زده بودند. روبهروی آنها دشتی بود که پس از آن خط اول آغاز میشد. آنها به تصویر بردار ما گفتند که از بالای تپه پائین بیاید، چرا که در تیررس قرار دارد. از آنها پرسیدم جنگ تاثیری بر زندگیشان گذاشته است؟ پاسخ دادهاند اولین تاثیرش، روی محل پاتوق عصرانهشان بوده است. قبلا روی زمینهای کشاورزیشان به قصه و گفتوگو مینشستند اما حالا حدود چهارصد متر عقبنشینی کردهاند.
آنان نگران بودند، همینجایی که نشستهاند به میدان جنگ تبدیل شود.
یکی از آنها گفت: "اگر وضعیت اینگونه دوام کند، نگرانی بیشتر میشود. شلیک گلولهها برایمان مشکلساز است. نگران هستیم که جنگ گسترش پیدا کند و به همین جایی که نشستهایم هم برسد."
با اینحال، روزها در این منطقه همراه است با کارهای روزانه یک زندگی عادی.
باشندههای منطقه گفتند با آمدن شب درگیری افزایش مییابد.
روزی که به آنجا رفتم صبحاش یک مراسم عروسی برپا بود، و مردم از شهر برای خوردن توت آمده بودند. خانهسازی هم ادامه داشت.
باشندههای منطقه گفتند با آمدن شب درگیری افزایش مییابد، و راهی خانه شدند. ما اما به خانهی فاروق رفتیم. نوجوانی چهارده ساله.
در صحن حیاط دراز کشیده بود و پدر و خواهرهای کوچکش در کنارش نشسته بودند. پای او با پارچه سفیدی بسته بود. فاروق یک هفته پیش زمانیکه روی زمین کشاورزیشان در حال کار بود، یکی از گلولههای منحرفشده پایش را هدف قرار داد.
از او قصهای تیرخوردناش را پرسیدم. گفت: "در حال بارگیری تراکتور بودیم که یک گلوله به پایم اصابت کرد. خون از پایم فوران کرد. حالم خراب شد."
در حدود پنج ماه گذشت، با همین تیرهایی سرگردان چهار نفر کشته و دو نفر زخمی شدهاند
در حدود پنج ماه گذشته، با همین تیرهایی که از میدان جنگ مسیرشان به سمت منطقه غیرنظامیان تغییر کرده، چهار نفر کشته و دو نفر زخمی شدهاند.
طی پانزده سال گذشته، هزاران نیروی بریتانیایی، آمریکایی و افغان نتوانستهاند امنیت این ولایت را تامین کنند. مردم هم روی آرامی را ندیدهاند. با این حساب بهنظر میرسد داستان گلولههای سرگردان و رویدادهایی مثل زخمی شدن پای فاروق ادامه دارد.