ناظران میگویند؛ نمایشی سطحی و ریاکارانه از برابری حقوق زن و مرد در افغانستان و تأثیر آن بر مذاکرات صلح
- ملالی حبیبی
- کنشگر حوزه زنان، صلح و امنیت
.
صحبت از حقوق زنان و برابری جنسیتی در دو دهه اخیر پیوسته در راس اجندا و گفتمان انکشافی افغانستان بوده تا جایی که حتی گاهی به عنوان بهانه و اخیرا دستاورد حضور نیروهای آمریکایی و ناتو در افغانستان قلمداد شده است. اما این همه تلاش، آموزش و سرمایهگذاری با وجود تفوق نسبی در تحول وضعیت زنان متاسفانه نتوانست به همان نسبت در تغییر اذهان و افکار مردم به ویژه مردان این دیار بسیار سنتی موفق باشد.
گفتمان برابری تبدیل شد به کلکسیونی از رذائل اخلاقی شامل ریاکاری و دروغ، خودنمایی، فخرفروشی و ابنالوقتی و فرصتطلبیهای مالی و سیاسی-اجتماعی. افغانستان مردانی دارد که سالها در پروژههای بینالمللی بهبود وضعیت زنان، از تحصیل گرفته تا بهداشت و مشارکت سیاسی و اجتماعی کار کردهاند اما وقتی نوبت به خواهر، مادر، زن و دختر خودشان میرسد «همان خَرک است و همان دَرَک».
اکثر سیاستمداران، روشنفکران، تحصیلکردهها، غربدیدهها و به طور کل طبقه الیت جامعه و اکثر آنانی که طی این ۲۰ سال اخیر دم از برابری زن و مرد میزدند و مصاحبهها کردند و سمینارها رفتند و چه و چه، همچنان در اعماق فکر و قلب خود معتقدند که جای زن در خانه است و مصاحبت به اصطلاح "ناموس" شان را با جنس مخالف در هر سطحی، از شخصی گرفته مثل شرکت در برنامههای تعلیمی تا اجتماعی، مثل شرکت در مراودات علمی، ادبی، سیاسی، امور کشوری و... بیشرمی و بیآبرویی قلمداد میکنند.
فوزیه کوفی، لیلا جعفری و ماری اکرمی در نشستی در دوحه با طالبان (جولای/ژوئن ۲۰۱۹)
بر اثر فشار جامعه جهانی و دادخواهیهای مداوم زنان افغان نهایتا زنانی توانستند به دور این میزهای به اصطلاح مردانه بنشینند و سهمی برای خود و افکار و آرای خود در این مایملک همیشگی مردان تعریف کنند اما متأسفانه هیچگاه جایگاه شایسته نیافتند، نظرشان گرفته نشد، صدایشان شنیده نشد، مشکلاتشان پرسیده نشد و به طور کلی حضورشان، به جزء در مواردی اندک، نمادین باقی ماند. با شروع مذاکرات بین دولت افغانستان و طالبان نگرانیها از جایگاه متزلزل و نابرابر زنان بیشتر شده است. حضور حداقلی زنان در تیم مذاکره کننده (کمتر از ۲۰ درصد)، جدا دانستن مسائل زنان از صلح و آینده سیاسی کشور، نگاه به گفتمان برابری به عنوان موضوعی زنانه و واگذاردن آن صرفا به زنان و شکننده بودن دستاوردهای مرتبط به زنان و دختران در دو دهه اخیر به این نگرانیها دامن میزند.
اما مشکل از کجاست؟ چرا رفتار جامعه افغانستان تا این اندازه دوگانه است؟
مشکل از جایی نشات میگیرد که عمل به آن دسته از آداب و رسوم کهنهای که تبعیضآمیز و ناروا هستند از اجرای عدالت الهی پیشی میگیرد. در واقع خیلی از باورهای غلط و کهنه مردمان افغانستان که در ذهن آنان به عنوان «سنت» جعل شده است، در اصل، سدی است برای اجرای عدالت و برابری، که در قرآن و اسلام به آن وعده داده شده است. باورهایی که طی قرنها زنستیزی در یک جامعه سنتی و مردسالار روی هم انباشته شده است نه تنها در راستای فرامین فراجنسیتی اسلام نیست بلکه در تضاد آشکار با آنهاست. این خلأ بین فقه سنتی و آراء مدرن عدالت باید با ایجاد چارجوبی برای تحقق تفاسیر برابر محور از اسلام و آیات پر شود. از این رو نیاز به ارائه تفاسیر روشنگرانهتری از قوانین اسلام است تا بتوانیم در کنار تأمین عدالت و برابری برای همه، به مسائلی که در عصر جدید پیش میآید نیز به روشنی و درستی بپردازیم.
بخش دیگری از این دوگانگی رفتار در جامعه افغانستان ریشه فردی-اجتماعی دارد و آن اینکه نه تنها گفتمان برابری برای بخش بزرگی از مردان یا بهتر بگوییم مردمان افغانستان تازگی داشت بلکه اکثرا با لایهای سطحی از این گفتمان تازه روبرو شدند بی آنکه عمق آن را درک کنند. راجع به آن از صفحات تلویزیون و عموما در پیوند با غرب و بازیگران غربی شنیدند بی آنکه نمود واقعی آن را در زندگی روزانه تجربه کنند.
درباره حق تحصیل دختران و مشارکت سیاسی، اجتماعی، و اقتصادی زنان شنیدند بی آنکه زمینهی لازم، مثلا امنیت، برای تحقق این حقوق فراهم باشد. لذا صحبت از برابری برایشان همیشه در حد گپی که "غربیها از روی شکم سیری" میزنند باقی مانده است. و نهایتا اینکه متأسفانه این لایه سطحی در پیوند با پول و پروژه به جامعه افغانستان معرفی شد و مردم برای بهرهبرداری هر چه بیشتر باید همراستا با آن فریاد می زدند در حالی که آنچه شعار میدادند از کیسههای خالیشان میبرآمد نه از قلبها و اذهانشان.
حال آنکه تغییر هنجارهای نادرست و زنستیزانهای که طی قرنها در بطن جامعه نهادینه شده است و جایگزین کردن آن با عقاید برابرخواهانه بسیار مشکل و طی سالها آموزش و برنامهریزی هدفمند، فراهم کردن بستر مناسب برای تحقق آن و نمایاندن دورنمای واقعی این برابری میسر است. همچنین لازم به ذکر است که نمود این تغییر در اذهان و عقاید و اعمال است و نه در اداها، الفاظ و سخنرانیها؛ به مصداق این مثل: "به عمل کار برآید به سخندانی نیست".
در این بیست سال این تمارض در تمام سطوح از فردی گرفته تا سیاسی-اجتماعی نهادینه شد و اکنون که دولت افغانستان در حال مذاکره صلح با طالبان است، هراس از عدم آگاهی از جایگاه واقعی زنان در اسلام، چیره گشتن سنتهای نادرست، کهنه و زنستیزانه، و تفاوت تلخ و زننده عمل و گفتار بازیگران اصلی بیش از پیش احساس میشود.
یک طرف میز، گروهی هستند که برداشتهای تندروانه و زنستیزانه از اسلام دارند و طرف دیگر مردانی هستند که با این سنتهای تبعیضآمیز کلان شده و خو گرفتهاند. نگرانی و دغدغه اصلی این است که آیا مردان تیم مذاکره کننده دولت افغانستان در جایگاهی هستند که به شایستگی و درستی و با عینک اسلام خردگرا و عدالتخواه از حقوق و برابری آحاد مردم کشور به ویژه زنان، که در امتداد قرنها در این دیار مورد ظلم، نابرابری، بی عدالتی و پسزنی قرار گرفتهاند، دفاع کنند و در برابر عقاید به ظاهر اسلامی و در اصل رادیکال، افراطی و خصمانه طالبان استدلال کرده و به مناظره برابریخواهانه بپردازند.
مهمتر از آن این است که، آیا اصلا اعضای مناظرهکننده، خود به این برابری عمیقا و قلبا باور دارند و یا جزء همان دسته بازیگران و ریاکارانی قرار میگیرند که صرفا هدفی جز برآوردن منافع، خواستهها و اغراض سیاسی اما غیراجتماعی، نابرابر و تبعیضآمیز خود ندارند و هنگام عمل به شعارهای بیست سال اخیرشان ناکام خواهند ماند. آیا مردان تیم مذاکره کننده توجیه شدهاند که نماینده تمام اقشار ملت افغانستان هستند و به نیابت از همه، چه زنان و چه مردان، به میز مذاکرات دعوت شدهاند یا همچنان بر این باورند که هنگام بحث بر سر مسائل زنان، مردان باید به کناری بایستند و تماشاچی باشند چون که این مسائل "مربوط به زنان است و زنان خود باید به آن بپردازند".
مخلص کلام اینکه تا حقوق و جایگاه زنان و به طور کلی برابری در جامعه به تثبیت نرسد و نمود واقعی پیدا نکند، هرگونه مذاکره برای رسیدن به "صلح" عاری از معناست، از این رو که صلح در بنا و ساختار رفتاری مردمان یک جامعه، زن و مرد، نهفته است و نهایتا این اعضای جامعه هستند که تعیین میکنند جامعه به چه سمت و سویی برود. شاید خیلی طول نکشد تا به پاسخ سوالات مطرح شده در بالا برسیم؛ کافیست منتظر دستاورد مذاکرات دولت افغانستان با طالبان باشیم تا روشن شود که این تیم بیست و یک نفری تا چه میزان "مرد و زن» عمل هستند و چقدر از عهده تثبیت جایگاه زنان و تضمین برابری در این کارزار حقوقی-سیاسی دست پر و موفق بیرون میآیند.