حکایت پنگوئن ۷۵ سالهای با هزاران جلد کتاب

سر آلن لین، بنیانگذار انتشارات پنگوئن
با شنیدن داستانهایی که از سر آلن لین نقل شده، تصویر مردی در ذهن شکل میگیرد که ایدههایی جذاب، آتشین و - برای زمانه خودش- عجیب داشت. مردی که ۷۵ سال پیش انتشارات پنگوئن را پایه گذاشت.
از طرحهای خلاقانه سر آلین لین یکی هم این بود که در سکوهای راه آهن، دستگاههایی نصب کند که پول بیندازی و کتابهای انتشارات پنگوئن را همان جا تحویل بگیری.
درباره اینکه چنین دستگاهی ساخته و نصب شد یا نه، روایتهای مختلفی شنیده شده است؛ اما برخی میگویند دستکم یک دستگاه در ایستگاه چرینگکراس لندن نصب شد.
جان مکینسون، رئیس فعلی انتشارات پنگوئن، سر آلن لین را این گونه وصف میکند: "مردی که عادت کتابخوانی یک ملت را تغییر داد."
آقای مکینسون در گفت و گو با بی بی سی میگوید: "وقتی آلن لین در سال ۱۹۳۳ انتشارت پنگوئن را پایهگذاری کرد، فکری بسیار ساده و در عین حال بسیار اساسی داشت: ادبیات را با قیمتی مناسب در دسترس همه قرار بدهد؛ کتاب هایی که نه تنها مناسب جیب آدم ها باشند، بلکه جلد و ظاهرشان نیز جذاب باشد و هم از نظر ادبی هم بصری، آدم ها را ارضا کنند."
۶ پنی؛ این قیمت کتابهای پنگوئن در سال ۱۹۳۵ بود. آن زمان یک پاکت سیگار را میشد به این قیمت خرید.
جان مکینسون میگوید: "اولین کتابهای جلد شومیز را انتشارات پنگوئن منتشر نکرد ولی واقعا خلاق بودیم؛ شکل و طرح کتابهای پنگوئن نگاه ها را به خود میکشید."
سبک، نشان و طرح جلدهای انتشارات پنگوئن در این سالها چنان محبوبیت یافته است که حالا آن را روی اقلام مختلفی از جمله صندلی های راحتی و لیوان های دسته دار هم می توان دید.
از تابستان سال ۱۹۳۵ که نخستین کتاب های جلدمقوایی پنگوئن درآمد، تا سال ۱۹۳۷، سه میلیون نسخه از این کتاب ها به فروش رفت.
برای طراحی نشان انتشارات، فکرها را روی هم ریختند تا به این رسیدند: موجودی باوقار و در عین حال سرخوش: پنگوئن.
پنگوئن پیشنهاد منشی آقای لین بود. آقای لین، ادوارد یانگ بیست و یک ساله را که در دفترش کار میکرد به خانه پنگوئنها در باغ وحش لندن فرستاد تا با چند طرح و ایده برگردد.
حالا چنین طرحی مایه غبطه و آرزوی هر بنگاه تبلیغاتی و بازرگانی است.
آقای مکینسون میگوید: "اگر چیزی مثل نشان انتشارات پنگوئن داشته باشید، تجارت و کاروبارتان فوق العاده پیش میرود. همیشه در همه معاملات، وضعیت برنده - برنده پیش میآید."
"باید خیلی مراقب این نشان باشیم، نباید جاهایی مصالحه کنیم و کوتاه بیاییم. این نشان جزو معدود نشانهای بریتانیایی است که مردم در همه جا واقعا آن را میشناسند."
همچنان که پنگوئن بالههای خود را بر کشورهای دیگر دنیا هم میگسترد، این نماد سیاه و سفید، هنوز برق و جاذبه خود را از دست نداده است.
آقای مکینسون می گوید "پنگوئن یک نام جادویی است. هر جای دنیا که میرویم، نام انتشارات پنگوئن جذابیت دارد."
"ما در آستانه راهاندازی بخش آثار کلاسیک پنگوئن در برزیل هستیم، در حالی که تاکنون سابقهای در این کشور نداشتهایم. راهاندازی شعبهای از پنگوئن در برزیل اتفاق رسانهای مهمی است."
و اتفاقهای رسانه ای - البته از نوع جنجالیاش - برای پنگوئن و مدیران آن چیز تازهای نیست.
این روزها جلد کتاب های پنگوئن را روی خیلی چیزها می شود دید
در دهه ۱۹۶۰ پنگوئن بارها در صدر تیترهای خبری نشست؛ سر آلن لین متن کامل فاسق لیدی چترلی اثر دی اچ لارنس را در مجموعه کلاسیکهای پنگوئن منتشر کرده بود.
چاپ این کتاب جنجالهایی برانگیخت و مدیران پنگوئن را به اتهام ترویج مسائل قبیح به دادگاه کشاند.
انتنشارات پنگوئن نه تنها در دادگاه پیروز شد، بلکه این دادگاه و دفاعیات مدیرانش نقطه عطفی در اصلاح قوانین سانسور در بریتانیا شد. کتابفروشیها نیز در کمتر از شش هفته، دو میلیون نسخه از فاسق لیدی چترلی فروختند.
نام پنگوئن هنوز هم گاهی در تیتر اخبار جای میگیرد، چون در فهرست آثارش نام کتابهایی جنجالی نظیر آیات شیطانی سلمان رشدی به چشم می خورد و ویراستارانش تصمیم هایی میگیرند نظیر چاپ کتاب انکار هولوکاست که نویسندهاش، دبورا لیپستاد، در آن، دیوید ایروینگ را به انکار هولوکاست متهم می کند.
پس از چاپ کتاب انکار هولوکاست، در سال ۲۰۰۰، آقای ایروینگ به دادگاه شکایت کرد و انتشارات پنگوئن و نویسنده این کتاب را متهم به افترا کرد. گزارش روند دادرسی به طور گسترده در اخبار و رسانهها منتشر میشد.
این تاریخ نگار سرانجام موفق نشد ادعای خود را ثابت کند و ورشکسته هم شد چرا که مخارج دادگاهش سر به ۲ میلیون پوند زده بود.
یک سوال و چند جواب
انتشارات پنگوئن را مردم دنیا تا ابد با جلد نارنجی و نشان پنگوئن خواهند شناخت، اما آیا کتاب های این پرنده به آینده هم خواهد رفت؟
پنگوئن هنوز از خلاقیت دست نکشیده و در عین حال، میکوشد خود را با فناوری هم سازگار کند.
آقای مکینسون البته مقایسه میان دنیای نشر و صنعت موسیقی را - که فروش سی دی در آن روز به روز کم و کمتر می شود - مقایسه چندان درستی نمی داند.
در سال ۱۹۶۰ پنگوئن از اتهام ترویج مسائل قبیح به دلیل چاپ کتاب فاسق لیدی چترلی تبرئه شد و ظرف شش هفته دو میلیون نسخه از آن به فروش رفت
او میگوید: "این دو مقوله به دلایل فراوان و مهمی از هم متفاوتاند: بر خلاف تک آهنگها، مردم دلشان نمیخواهد کتاب ها را فصل به فصل بخوانند، بنابراین ما قاعدتا دچار سرنوشت آلبومهای موسیقی نخواهیم شد."
"ضمنا اینکه آدم حجم انبوهی کتاب الکترونیکی (ای- بوک) داشته باشد، هم هیچ لطفی ندارد."
او البته اعتراف میکند که خودش هم چند کتابخوان الکترونیکی دارد که گاهی در سفرها به کارش می آیند، چون جای کمی میگیرند.
برای خوانندگان آینده، کتابهای دیجیتالی نقش مهمی خواهند داشت؛ چون آشنایی کودکان امروز با دنیای فناوری روزبه روز تر بیشتر میشود.
آقای مکینسون می گوید: "برای بازار کتابهای کودکان، دستگاه آیپد فوقالعاده است. روی آیپدی که در آمریکا عرضه شده، فقط یک کتاب نصب شده که آن هم نسخه پنگوئن از کتاب وینی پو است."
سازگارشدن با فناوری های آینده کلید مهمی در تعیین استراتژیهای گروه انتشاراتی پنگوئن است، بخصوص که پیشبینی میشود که کتابهای الکترونیکی جای کتابهای معمولی را بگیرد.
اما به گفته او، راز بقای این حرفه این است که "مردم هنوز با کتابها، با این محصولات کاغذی، رابطه عاشقانه دارند."
"این رابطهای احساسی است؛ رابطهای که دیگر با سی دی ها نداریم."
"ما باید همچنان بر جاذبههای کتاب کاغذی تمرکز کنیم – روی طرح جلد، کیفیت چاپ، خلاقیت در کتابهای کودکان. روی فرهنگ قدرتمند طراحی و ایدهپردازی. همچنان باید روی اینها سرمایهگذاری کنیم."
آقای مکینسون میگوید که صاحب کتابفروشی کوچکی در شرق انگلستان است- این برای او فرصتی استثنایی است که بداند مردمی که خرید میکنند، چه میخواهند.