نجات خوزستان؛ ماموریت غیرممکن اقتصادی
- سام خسرویفرد
- فعال محیط زیست
سالهاست پیکر رنجور طبعیت ایران پیوسته شکنجه میشود. کمتر عرصهای را میتوان یافت که رویکرد مصرفگرایانه، توسعه ناپایدار و اجرای طرحهای ویرانگر به آن آسیب جدی نرسانده باشد. آنچه امروز مردم خوزستان با آن دست به گریبان هستند، ثمره چهار دهه مصرف بیوقفه از طبیعت، تغییر در ساختار و شکل سرزمین و نیز انحراف منابع آب است. آنچه امروز خوزستان از آن رنج میبرد و احتمال دارد فردا سراسر ایران را فرا گیرد، محصول کنار هم قرار گرفتن هفت عامل است که با نیرویی همافزا شتاب و شیب گسیختگی عناصر طبیعت را شدت بخشیدهاند.
جادهسازی، توسعه مناطق مسکونی و شهرکهای صنعتی، سدسازی، توسعه شبکههای آبیاری و نیروگاهها، انتقال بین حوزهای آب و افزایش سطح زیرکشت و خودکفایی بدون ملاحظات توسعه پایدار یعنی حرکت به سوی نابودی سرزمین و جامعه
نخست، حکمرانی طبیعتستیز
مدیریت سرزمین برای بهرهبرداری از آن در ایران به شیوهای قرون وسطایی دنبال میشود؛ منابع پایانناپذیر برای مصرف حداکثری اشرف مخلوقات خلق شده است. وزارتخانههای، راه و شهرسازی صنعت، معدن و تجارت، نیرو و جهاد کشاورزی برای رسیدن به اهداف خود و البته راضی نگه داشتن ساکنان شهرهای کوچک و روستاها طرحهایی را به اجرا میگذارند که هزینه همه آنها از صندوق طبیعت تامین میشود: جادهسازی، توسعه مناطق مسکونی و شهرکهای صنعتی، سدسازی، توسعه شبکههای آبیاری و نیروگاهها، انتقال بین حوزهای آب و افزایش سطح زیرکشت و خودکفایی بدون ملاحظات توسعه پایدار یعنی حرکت به سوی نابودی سرزمین و جامعه. در این میان وزارت نفت با کمترین ملاحظات زیستمحیطی، دل زمین و دریا و تالاب را میشکافد تا منابع مالی برای این نابودی را تامین کند. قرارگاههای سازندگی سپاه نیز برای بیوقفه از این خان نعمت بهره میبرند بیآن که توان و ظرفیت طبیعت کوچکترین اهمیتی داشته باشد.
به علاوه، برای حفظ محیطزیست فعالیت دستگاههای اجرایی بیشتر جنبه واکنشی داشته است، نظیر تلاشهایی کماثر برای بهبود وضعیت آلودگی هوا یا اجرای بطئی طرح تعادلبخشی آبهای زیرزمینی.
دوم، کارشناسان و استادان دانشگاهها
طرحهایی مثل جشنواره موسیقی سبز، شکستن تفنگ، دشمنی با شکارچیان و نیز طرح جنگلانه به جای آن که راه حلی برای نابودی طبیعت باشد، راهی است برای افتراق بین فعالان و علاقمندان به محیطزیست و نیز هدر دادن نیروی مردم برای مطالبهگری
سکوت طولانی مدت شماری از استادان دانشگاه در حوزههای مرتبط با محیطزیست راه را برای مصرفکنندگان طبیعت باز گذاشتهاند. دستاوردهای علمی این گروه و در میان گذاشتن آنها با مردم از طریق رسانهها میتوانست زاویهای جدید به حفظ طبیعت بگشاید. همچنین، شماری از منتقدان اهل دانشگاه با گرفتن پروژههای به ظاهر تحقیقاتی و علمی، خاموشی را به جای اطلاعرسانی برگزیدند.
تعدادی از کارشناسان فعال در حوزه محیطزیست نیز با پیوستن به بدنه اجرایی، با تغییر موضع ناگهانی به جای تلاش برای حفظ میراث طبیعی، اجرای برنامههای نمایشی را پیگیری میکنند. صدمات این گروه بر طبیعت و به انحراف کشیدن نیروی کشنگری جامعه محیطزیستی گسترده است. طرحهایی مثل جشنواره موسیقی سبز، شکستن تفنگ، دشمنی با شکارچیان و نیز طرح جنگلانه به جای آن که راه حلی برای نابودی طبیعت باشد، راهی است برای افتراق بین فعالان و علاقمندان به محیطزیست و نیز هدر دادن نیروی مردم برای مطالبهگری. به عنوان مثال، هدف طرح جنگلانه این بود که مردم در کاشت و توسعه جنگل نقشی موثر ایفا کنند. امروز نه تنها جنگلی احیا نشده و مساحت گزارش شده این طرح از مساحت ایران فزونی یافته، که ضمن هدر رفتن منابع مالی و انرژی مردمی، مطالبهگری مردم از حاکمیت برای حفظ و توسعه جنگل نیز به انحراف کشیده شده است.
در هفتههای اخیر بخش عمدهای از مجادلات گروههای محیطزیستی در تلگرام درباره پلنگ زخمی رودسر، غذا دادن به قوهای مهاجر، حیوانآزاری و نمونهگیری اسپرم از کوشکی، یوزپلنگ در اسارت اختصاص یافته است. حال آن که نابودی زیستگاهها که اهمیتی فراتر از مرگ چند جانور دارد، کمتر در کانون توجه قرار میگیرد
سوم، تشکلها و کنشگران محیطزیست
تشکلهای محیطزیست و نیروهای مردمی این روزها در شبکههای اجتماعی و به ویژه تلگرام حضوری فعال دارند. تعداد بسیاری به جای بحث درباره مسائل مهم و نیز تلاش برای پیدا کردن راه حلی عملی از طریق همفکری، درگیر مناقشات و مشاجرات بیپایانی شدهاند که همچون «مبارزه از زیر پتو» (یا اسلاکتویسم) هیچ دستاوردی نخواهد داشت. در هفتههای اخیر بخش عمدهای از مجادلات این گروههای محیطزیستی در تلگرام درباره پلنگ زخمی رودسر، غذا دادن به قوهای مهاجر، حیوانآزاری و نمونهگیری اسپرم از کوشکی، یوزپلنگ در اسارت اختصاص یافته است. حال آن که نابودی زیستگاهها که اهمیتی فراتر از مرگ چند جانور دارد، کمتر در کانون توجه قرار میگیرد. همچنین هستند تشکلهایی که به دنبال گرفتن پروژه و یا برقراری روابط نزدیک با سازمان محیطزیست از وظیفه اصلی خود تن میزنند و سکوت عمیق خود را به بهای نابودی طبیعت میفروشند.
چهارم، رسانههای خاموش
در سالهای اخیر رادیو و تلویزیون حکومتی در ایران پخش برنامههای محیطزیستی را دنبال میکند؛ برنامههایی عموما الکن در بیان واقعیتهای جاری محیطزیست به دلیل سانسور حاکم و نیز کمتر جذاب از نظر سوژه، پرداخت و محتوا. با این حال همین رویه از سوی رسانههای جریان اصلی و تلویزیونهای پربیننده خارج از کشور کمتر دنبال میشود. تنها یک رسانه جریان اصلی خارج از کشور است که برنامهای شنیداری و نه چندان پرمایه محیطزیستی دارد. سایر رسانهها به صورت موردی به گزارشها یا گفتوگوهایی مرتبط با سوژههای داغ خبری اکتفا میکنند.
پنجم، نیروهای سیاسی داخلی و خارجی
بخش عمدهای از نیروهای سیاسی فعال در داخل یا خارج کشور که با نزدیک شدن انتخابات مردم را به حضور یا تحریم صندوقهای رای تشویق میکنند، کمتر به ترویج پرسشگری، پیگیری وعدههای انتخاباتی میپردازند. مسئولیتخواهی و پاسخگو بودن نسبت به تصمیمهای غلط در حوزه محیطزیست از مسئولان و ناظران نهادهای انتخابی در ادبیات سیاسی کمتر مورد تاکید قرار میگیرد.
ششم، عموم مردم
در شرایطی که آموزش از سوی رسانههای مورد وثوق ارائه نمیشود، فشارهای اقتصادی امان مردم را بریده و هر روز شاهد فساد فراگیر هستند، نمیتوان انتظار داشت نگاه مصرفگرایه فردی نسبه به طبیعت تغییر کند. هر چند بسیاری از مردم به صورت خودجوش اقدامها و حرکتهایی داوطلبانه برای بهبود شرایط نابهسامان موجود انجام میدهند اما در مقیاس ایران و با شتابی که طبیعت کشور رو به ویرانی است، نمیتوان به بهبود اساسی و ریشهدار امید داشت.
هفتم، شر همسایه بیخیر
اسناد ساواک که وزارت اطلاعات ایران آنها را منشر کرده نشان میدهد، سدسازی در ترکیه، عراق و سوریه در سالهای دهه ۱۳۴۰ باعث شده این نگرانی در ایران ایجاد شود که به سبب بالا رفتن شوری آب شش میلیون نخل در حاشیه اروندرود (شطالعرب) خشک شود
۵۰ سال از نگرانی ایران برای تغییر مسیر رودخانه و سدسازی بر دو رود مهم خاورمیانه میگذرد. اسناد ساواک که وزارت اطلاعات ایران آنها را منشر کرده نشان میدهد، سدسازی در ترکیه، عراق و سوریه در سالهای دهه ۱۳۴۰ باعث شده این نگرانی در ایران ایجاد شود که به سبب بالا رفتن شوری آب شش میلیون نخل در حاشیه اروندرود (شطالعرب) خشک شود.
یک سال بعد از انقلاب در ایران، طرح جنوب شرقی آناتولی در ترکیه کار خود را آغاز کرد: ۲۲ سد و ۱۹ نیروگاه بر روی رودخانههای دجله و فرات از یک سو، و افزایش مصرف آب برای تولیدات کشاورزی از سوی دیگر باعث شده، بخش وسیعی از هلال حاصلخیز، که گهواره تمدن نیز نامیده میشود، با تهدید جدی روبهرو شود و در نهایت افزایش بروز گردو غبار در منطقه و ایران را به دنبال داشته باشد. سالهاست افغانستان نیز مانع از ورود مستمر و دائمی آب به تالاب هامون شده است.
با وجود آن که رهبر ایران در منشور ۱۵ مادهای برای حفظ محیطزیست به «تقویت دیپلماسی محیطزیست» اشاره کرده بود، اما به فرمان او آبهای مرزی کشور مهار شده و معیشت بسیاری از عراقیان ساکن در مناطق مرزی در تنگنا قرار گرفته است.
ماموریت غیرممکن
اگر ریرگردهای آلوده به مواد شیمیایی، بیماریزا و رادیواکتیو امروز جان مردم خوزستان را تهدید میکند در آیندهای نزدیک همین سرنوشت گریبان همه ساکنان ایرانزمین را خواهد گرفت. غیر واقعبینانه است که هفت عامل نابودی سرزمین و به ویژه مهمترین آنها یعنی حاکمیت در ایران رویکرد خود را ناگهان تغییر دهند و بر اساس مولفههای توسعه پایدار به سوی آینده حرکت کنند.
برای تغییر شرایط، حاکمیت از یک سو باید منافع مالی نیروهایی را کاهش دهد که حفظ نظام به آن وابسته است و از سوی دیگر لازم است طرحهایی سختگیرانه و ریاضتی (مثل تغییر الگوی کشت یا باز پس گیری زمینهای تصرفی) را به اجرا آورد که باعث میشود میزان نارضایتی مردم افزایش یابد.
در روزگار پر تنش منطقه بعید است که بتوان کشورهای حوزه بزرگ آبریز دجله و فرات، به ویژه ترکیه را به منظور تنظیم موافقتنامهای منطقهای با هدف مدیریت جامع منابع آب گرد هم جمع کرد. ترکیه با مهار آب میتواند شکوه از دست رفته و اقتدار دوران عثمانی را به شیوهای مدرن بازآفرینی کند. ایران برای استمرار بقای نظام تلاش میکند و سوریه و عراق درگیر نابهسامانیهای داخلی هستند. بنابراین نامحتمل است که این کشورها پرداختن به مساله آب و ارتباط آن با معیشت و امنیت مردم را در اولویت برنامههای خود قرار دهند. در این شرایط، راه حل مساله خوزستان، ایران و کل منطقه به ماموریتی غیرممکن شبیه است