استراتژی کلان ایران در سوریه پساداعش
- میثم بهروش
- پژوهشگر روابط بین الملل
جمهوری اسلامی ایران تنها حامی بشار اسد از آغاز اعتراضات مردمی در سال ۲۰۱۱ بوده که طی تقریبا هفت سال جنگ داخلی در کنار حکومت سوریه ایستاده است. با توجه به هزینههای مالی و جانی قابلتوجهی که ایران برای حفظ بشار اسد در قدرت طی این سالها متحمل شده، چندان غیرمنتظره نیست که تهران به فکر حضور بلندمدت در سوریه پس از پایان جنگ و درگیری باشد.
در ۲۰ اکتبر، سرلشگر باقری رئیس ستاد کل نیروهای مسلح ایران، در مناطق عملیاتی شهر حلب سوریه حضور یافت و با برخی از نیروهای "مدافع حرم" - که عمدتا تحت رهبری و حمایت سپاه پاسداران قرار دارند - ملاقات کرد. به گفته او، هماهنگی و همکاری میان نیروهای مدافع حرم و ارتش سوریه "رمز پیروزی" در جنگ بوده و باید برای "مدتهای طولانی" ادامه یابد. روز پیش از آن باقری طی دیداری با بشار اسد در دمشق پیام آیتالله خامنهای را به وی تحویل داده بود. در این دیدار نیز، او بر تدوین یک "راهبرد مشترک [با سوریه] در تداوم هماهنگی و همکاری نظامی" پس از "ریشهکن کردن تروریسم" تاکید کرد.
با وجود تاکید مقامات عالی ایران بر خفه کردن تروریسم در نطفه به منزله دلیل اصلی مداخله نظامی تهران در سوریه، بسیاری از ناظران در این زمینه متفقالقولاند که هدف اصلی ایران از همان آغاز جنگ داخلی در سوریه حفظ حکومت بشار اسد به عنوان حلقه واصل جمهوری اسلامی و حزبالله در لبنان بوده است
چنانکه از سخنان سرلشگر باقری و دیگر مقامات سیاسی و نظامی ایران و نیز تحولات میدانی و منطقهای تاثیرگذار بر جنگ داخلی برمیآید، جمهوری اسلامی استراتژی چندسویهای را در سوریهِ پساداعش دنبال میکند که تحکیم روابط نظامی بلندمدت با دمشق یکی از محورهای آن است.
در ادامه نوشته حاضر، میکوشیم به تحلیل ابعاد مختلف این استراتژی چندلایه میپردازیم.
تثبیت "محور مقاومت"
با وجود تاکید مقامات عالی ایران بر خفه کردن تروریسم در نطفه به منزله دلیل اصلی مداخله نظامی تهران در سوریه، بسیاری از ناظران در این زمینه متفقالقولاند که هدف اصلی ایران از همان آغاز جنگ داخلی در سوریه حفظ حکومت بشار اسد به عنوان حلقه واصل جمهوری اسلامی و حزبالله در لبنان بوده است. این بدان معنی نیست که ارتباط میان ایران و مهمترین "نایب" غیردولتیاش در خاورمیانه یعنی حزبالله - که نزدیکترین فاصله جغرافیایی را با بزرگترین دشمن جمهوری اسلامی یعنی اسرائیل دارد و بدین ترتیب "عمق استراتژیک" کمنظیری برای ایران ایجاد کرده - الزاما با کناره گیری شخص اسد از قدرت قطع میشد. اما با توجه به اصرار ایران در جریان مذاکرات صلح در محافل منطقهای و بینالمللی بر تداوم حضور اسد در قدرت، میتوان حدس زد که چه بسا از دید رهبران جمهوری اسلامی کسی که مانند اسد بتواند منافع تهران را در راستای محور مقاومت تامین کند وجود ندارد.
بیشتر بخوانید:
چنانکه پیشتر نیز بحث کردهام، اگر دغدغه اصلی مقامات ایران در ارتباط با مداخله سیاسی-نظامی در جنگ داخلی سوریه زمینگیر کردن تروریستها فرسنگها دورتر از مرزهای جغرافیایی کشور بود، در وهله اول سیاستهایی را دنبال نمیکردند که به رشد و نمو تروریسم منجر شود، مانند حمایت همهجانبه ایران از نوری مالکی - نخست وزیر سابق عراق - که سیاستهای به شدت فرقهایش علیه اقلیت سنی عراق تاثیر بسزایی بر ظهور داعش داشت. همچنین، گروههای تروریستی مانند جبهه نصرت و داعش در آغاز قیام مردمی سوریه حضور نداشتند و صرفا بعدها در جریان جنگ داخلی سر برآوردند، در حالی که دخالت ایران در سوریه از همان روزهای آغارین اعتراضات شروع شد، که خود نشانگر تلاش تهران برای حفظ بشار اسد در قدرت بود. البته این مساله را نیز نباید از نظر دور داشت که عدم دفاع تمامعیار جمهوری اسلامی از حکومت اسد به عنوان تنها متحد استراتژیک آن در خاورمیانه، پیامها و سیگنالهای معناداری به گروههای شبهنظامی و غیردولتی مورد حمایت ایران در منطقه میفرستاد مبنی بر اینکه ایران حامی قابلاتکایی نیست و در مواقع بحرانی به متحدانش پشت میکند.
در راستای تقویت "عمق استراتژیک" و با توجه به تضعیف روزافزون داعش، به نظر میرسد تهران همچنین به دنبال یک جاپای نظامی و پشتیبانی در نواحی جنوب غربی سوریه و نزدیکی بلندیهای جولان است. چنین گامی در صورت تحقق، ایران را قادر میسازد جبهه جدیدی علیه اسرائیل در شمال شرقی آن گشوده و با تکیه بر حزبالله در جنوب لبنان، منطقه فراخی از شمال اسرائیل را به شکل گازانبری تحت محاصره قرار دهد. این راهبرد همچنین میتواند کاهش بالقوه نفوذ جمهوری اسلامی در نوار غزه - با توجه به طرح اتحاد حماس و فتح - و بهرهبرداری از آن به عنوان سکویی برای مقابله با اسرائیل در صورت وقوع جنگ را تا حدی جبران کند.
پیروزیهای میدانی نیروهای دموکراتیک سوریه - که عمدتا متشکل از کردهاست و از طرف آمریکا حمایت نظامی میشود - بر نگرانیهای ایران و ترکیه در این زمینه افزوده است
ممانعت از شکلگیری کشور کرد در شمال سوریه
دیگر محور استراتژی کلان ایران در سوریه پس از شکست داعش، ممانعت از ظهور کشورهای مستقل در داخل خاک سوریه بهویژه کشوری کردی در نواحی شمال و شمال شرقیست. هر چند برخی از مقامات دولتی مانند ولید معلم، وزیر خارجه سوریه، تحت فشار روسیه از احتمال مذاکره با کردها درباره برقراری نظام حکومتی فدرال سخن گفتهاند، بعید به نظر میرسد ایران و ترکیه با چنین امری در بلندمدت موافقت کنند، مگر اینکه روسیه و آمریکا با حمایت بیوقفه از کردهای سوریه تهران و آنکارا را در مقابل کار انجام شده قرار داده و واقعیت یک ناحیه خودمختار - اگر نه مستقل - کردی را بر آنها تحمیل نمایند.
پیروزیهای میدانی نیروهای دموکراتیک سوریه - که عمدتا متشکل از کردهاست و از طرف آمریکا حمایت نظامی میشود - بر نگرانیهای ایران و ترکیه در این زمینه افزوده است. استقرار نیروهای نظامی ترکیه در ادلب در شمال غربی سوریه به بهانه ایجاد "منطقه کاهش تنش" و تلاش برای حرکت به سوی شمال و تصرف عفرین - که اکنون عمدتا تحت کنترل کردهای سوریه قرار دارد - احتمالا پاسخی به تحرکات مذکور کردهاست. با اینکه جزئیات دیدار سرلشگر باقری و بشار اسد علنی نشده، به نظر میرسد وی به دمشق درباره قصد ترکها از مداخله نظامی در خاک سوریه اطمینان داده باشد. به هر حال مادامی که آمریکا به حمایت سیاسی و نظامی از کردهای سوریه ادامه میدهد، مشخص نیست حکومت مرکزی سوریه و حامیانش از جمله ایران چگونه آنها را از نواحی تحت تصرفشان بیرون خواهند راند.
نقش فعال در بازسازی سوریه
در حالی که داعش نفسهای آخرش را در سوریه میکشد، ایران به همراه روسیه تمایل آشکاری به بازسازی سوریه از خود نشان داده اند. برای نمونه، طی دیدار عماد خمیس نخستوزیر سوریه از تهران در ژانویه ۲۰۱۷، پنج تفاهمنامه همکاری میان دو کشور در زمینههای استخراج فسفات، احداث پایانههای نفت وگاز، و ارائه خدمات مخابراتی امضا شد. با توجه به سلطه سپاه پاسداران بر صنعت مخابرات در ایران، تلاش این سازمان برای ایفای نقش در حوزه مخابرات در سوریه و بدین ترتیب کنترل ارتباطات تلفنی و اینتذنتی در آن چندان عجیب و غیرمنتظره نیست.
هرچند گروههای مخالف بشار اسد در سوریه اعطای چنین امتیازاتی به ایران و بخصوص سپاه پاسداران را تلاشی نظاممند برای "غارت" سوریه توصیف کردهاند، پرواضح است که استراتژی کلان تهران پس از بیرون راندن داعش حضور همهجانبه در این کشور و نگه داشتن آن در محور متحدان خود است، محوری که پایداری آن عمق استراتژیک جمهوری اسلامی را تضمین کرده و چه بسا منافع اقتصادی قابل توجهی نیز در کنار منافع نظامی و اطلاعاتی در منطقه برای آن در پی داشته باشد.