جاده یکطرفه صلح با طالبان، اشرفغنی در پی چیست؟
- مهران موحد
- روزنامهنگار در کابل
مهران موحد، روزنامه نگار در مقاله ای که برای صفحه ناظران نوشته است، با اشاره به مواضع متناقض اشرف غنی در برابر طالبان به نقد رویکرد صلح با آن ها پرداخته است.
اشرفغنی پس از به دست گرفتن قدرت سیاسی، اقدامهای مثبتی در جهت مقابله با طالبان انجام داد؛ تعریف مشخصی از دشمن ارائه کرد و سرکوب طالبان و دیگر گروههای تروریستی را در هماهنگی با نظامیان ناتو در اولویت کاریاش قرار داد
سالهاست که حکومت افغانستان، مسأله صلح با طالبان را در سیاستهای راهبردیاش مد نظر قرار داده و در این راه هزینههای هنگفت مادی را متقبل شده است. در روزهای اخیر بار دیگر مسأله صلح با طالبان در صدر اولویتهای ریاست جمهوری افغانستان قرار گرفته است.
محمد اشرفغنی به تاریخ دوم حوت/ اسفند در سخنانی که در پایان کنفرانس ملی مشورتی صلح ایراد میکرد، در چرخشی ناگهانی گفت: "زمانی که اولاد ما، کل مردم افغانستان اولاد ماست، پارچه پارچه میشوند و خونشان سرکها را میگیرد، این امتحان الهی است. وقتی مخالفان ما را میکشند، جواب ما جنگ است یا صلح؟ به اساس آیه کریمه جواب شر را به خوبی بدهید. صلح بر جنگ افضل است. بدون آن فرق چه خواهد بود که جواب کشتن را به کشتن بدهیم."
این درحالیاست که اشرفغنی چند هفته پیش و پس از حمله خونین چهارراهی صدارت، به صراحت اعلام کرد که او با کسانی که مردم را میکشند صلح نخواهد کرد و صلح را در میدان جنگ جستجو میکند. او پس از آن این موضعش را اعلام کرد که دونالد ترامپ، رئیس جمهور ایالات متحده امریکا، در پیام توییتریاش، صلح با طالبان را مردود دانسته بود.
آقای غنی با آنکه در روز چهارشنبه با استناد به آموزههای دینی صلح را افضل دانست، اما چند هفته پیش، بازهم با تمسک به آموزههای دینی، گفته بود:"خداوند به انتقام امر کرده است. شما مطمئن باشید که من انتقام هر قطره خون مردم خود را میگیرم."
موضعگیریهای متناقض
اشرفغنی پس از به دست گرفتن قدرت سیاسی، اقدامهای مثبتی در جهت مقابله با طالبان انجام داد؛ تعریف مشخصی از دشمن ارائه کرد و سرکوب طالبان و دیگر گروههای تروریستی را در هماهنگی با نظامیان ناتو در اولویت کاریاش قرار داد.
این درحالی بود که کرزی در سالهای پسین حکومتداریاش طالبان را "برادران ناراضی" میخواند و هزاران زندانی طالب را از بند رها کرد و حتی گاهی به نیروهای هوایی خارجی اجازه نمیداد که پایگاههای نظامی تروریستها بمباران کنند.
این اقدامات رئیس جمهوری در آغاز امیدهایی را در دل مردم کاشته بود. با اینهمه، آقای غنی در ماههای اخیر، بارها موضعش را در برابر طالبان و حامی اصلی خارجی این گروه (پاکستان) تغییر داده و از یکسو به سوی دیگر متمایل شده است.
این تغییر موضع دادنهای آقای غنی نشان میدهد که تاکنون حکومت ملی از سیاست روشن و مدونی در مورد مذاکرات صلح با طالبان و دیگر گروههای تروریستی برخوردار نیست.
اختلافهای درونحکومتی
شاید یکی از دلایل بیثباتی در سیاست حکومت در مورد صلح با طالبان، اختلافاتی است که میان رهبران سیاسی حکومت وحدت ملی وجود دارد.
چندی پیش، رئیس اجرایی حکومت وحدت ملی در دیدار با وزیر دفاع نروژ گفت:"طالبان با زيرمجموعههایشان، آماده صلح و مذاکره نيستند و به حملات تروريستی و کشتن زنان و کودکان افغانستان ادامه میدهند".
در نشست مشورتی صلح نیز آقای عبدالله تنها آن بخش از افراد طالبان را طرف مذاکره حکومت دانست که دست از خشونت بردارند و در پهلوی مردم افغانستان قرار بگیرند.
بیشتر بخوانید:
با روی کار آمدن حکومت جدید، این امیدواری پدید آمده بود که این حکومت بتواند برخلاف حکومت قبلی، برنامهای مدون برای مشکلات افغانستان تهیه کند و از روشهای پوپولیستی حامد کرزی بپرهیزد.
مردم از اشرفغنی با توجه به پسمنظر اکادمیکش و نیز با توجه به اینکه نویسنده کتاب "بازسازی دولتهای ناکام" است، توقع داشتند که به یاری دانش و سوادش راهحلهای منطقی برای نابسامانیهای موجود جستجو کند. از سویی دیگر عبدالله عبدالله، رئیس اجرایی حکومت ملی، به دلیل اندوختههای عملی حاصل از حضور درازمدت در سپهر سیاست افغانستان، توان و ظرفیت این را داشت که برخورد واقعبینانه با معضل شورشگری طالبان داشته باشد. اما ظاهراً این ظرفیتها در کشمکشهای درونﹾحکومتی به هدر رفته است.
واقعیت آن است که ایدئولوژی طالبان عبارت است از معجونی مرکب، حاصل از تفسیری خشن و جزماندیشانه از آموزههای دینی و گرایشهای رادیکال قومی که آنها را شدیداً انعطافناپذیر ساخته و امکان سازشکاری و نرمش را از آنها سلب کرده است
تحریف ماهیت طالبان
بیشتر از هفت سال است که حکومت افغانستان، استراتژی صلح با طالبان را روی دست گرفته و در این راه صدها میلیون دالر هزینه کرده، اما این استراتژی تاکنون به نتیجهای نرسیده است.
واقعیت آن است که ایدئولوژی طالبان عبارت است از معجونی مرکب، حاصل از تفسیری خشن و جزماندیشانه از آموزههای دینی و گرایشهای رادیکال قومی که آنها را شدیداً انعطافناپذیر ساخته و امکان سازشکاری و نرمش را از آنها سلب کرده است.
از سوی دیگر، طالبان با آنکه سالهاست مشغول جنگ و خشونتورزی و کشتار اند از جنگ خسته نشدهاند و هنوز هم به این باور اند که میتوانند "امارت اسلامی" را در سراسر افغانستان برپا کنند؛ امارتی که با حقوق بشر و آزادیهای مدنی و تکثر سیاسی و فرهنگی هرگز سر سازگاری ندارد. حتی برخی از صاحبنظران به این باور اند که نسل دوم و سوم طالبان، رادیکالتر و خشنتر و انعطافپذیرتر از نسل نخستین آنهایند.
افزون بر این، با وجود آنکه این نکته مسلم است که همه یا بیشترینه افراد طالبان، شهروندان افغانستان اند، ولی توجه به بعد داخلی جنگ افغانستان و ندیده گرفتن ابعاد منطقهای و جهانی آن باعث میشود که ما همیشه شعار صلح با طالبان و دیگر مخالفان مسلح بدهیم اما هیچ گام عملیای برای مجبور کردن طالبان به پیوستن به پروسه صلح نتوانیم برداریم.
گره بعد داخلی جنگ افغانستان را میتوان با ایجاد تحول فرهنگی گشود، که البته تحقق این مأمول سالهای درازی را در برخواهد گرفت، اما پهلوهای بیرونی این جنگ را میتوان از طریق خلق منافع مشترک میان کشورهای منطقهای و جهانی بر محور افغانستان علاج کرد.
اینکه آقای غنی کشتار بیگناهان را امتحان الهی میداند، در واقع تلاشیاست برای انداختن تقصیر بر گردن نازک تقدیر و سرپوش گذاشتن بر بیکفایتی نیروهای مسلح کشور که او "سرقوماندان اعلای" آنهاست
فرافکنی با توسل به الهیات دینی
اینکه آقای غنی کشتار بیگناهان را امتحان الهی میداند، در واقع تلاشیاست برای انداختن تقصیر بر گردن نازک تقدیر و سرپوش گذاشتن بر بیکفایتی نیروهای مسلح کشور که او "سرقوماندان اعلای" آنهاست. از بیکفایتی مسؤولان امنیتی کار به جایی رسیده که طالبان هر وقت دلشان خواست بر امنترین نقاط پایتخت حملات خود را سازماندهی میکنند و به آسانی به اهداف خود دست مییابند.
علاوه بر این، کشتار افراد ملکی و نظامی را امتحان الهی دانستن و تقدیم کردن شاخه زیتون به گروههایی که جز سبعیت هیچ خصلت دیگری ندارند و همه روزه سرگرمِ به سلاخی سپردن بیگناهان هستند، با واکنش های منفی مردم و آسیب دیبدگان روبرو می شود.
ضمن اینکه محمد اشرفغنی در سه و نیم سال اخیر، پیوسته در تلاش بوده که خود را سیاستمداری دیندار و دینآگاه جلوه دهد و در سخنرانیهایش به کثرت از اصطلاحات و عبارات دینی بهره ببرد و سخنانش را رنگ و لعاب دینی بدهد، هرچند گاهی این رویکرد به جای اینکه وی را برای نیل به مقصودش یاری برساند، سوژههای طنز برای کاربران شبکههای اجتماعی آفریده است.
اشرفغنی واقعا میخواهد با طالبان صلح کند؟
به نظر میرسد که محمد اشرف غنی به این باور است اگر بتواند با طالبان کنار بیاید، در آن صورت میتواند از آنها به عنوان اهرم فشار برضد رقیبان سیاسیاش استفاده کند. اشرف غنی ظاهراً به این تصور است که حضور طالبان در کنار او در حکومت کابل میتواند جایگاه مردمی او را تقویت کند.
به موضوع پیوستن حکمتیار به پروسه صلح نیز میتوان از همین زاویه نگاه کرد. بی دلیل نیست که حکمتیار از همان آغاز ورودش به پایتخت افغانستان، از موضعگیریهای غنی از جمله حفظ نظام متمرکز و درج واژه افغان در شناسنامههای جدید را تقویت و تبلیغ کرده و از وی در برابر حریفان سرسختش جانبداری کرده است.
اما با توجه به اینکه هنوز هم اکثریت مردم افغانستان نسبت به طالبان ذهنیتی منفی دارند به نظر می رسد اقناع آن ها برای قبول راهکار صلح با طالبان کاری دشوار و سخت باشد.