آیا کلید صلح افغانستان در دستان 'علمای دین' است؟
- مهران موحد
- روزنامهنگار در کابل

منبع تصویر، NAzeran
حکومت افغانستان در ماههای اخیر، تلاشهای مضاعفی را به کار بسته تا با استفاده از نقش علمای دینی، طالبان و دیگر گروههای مخالف مسلح دولت را به پای میز مذاکره بکشاند و وادار به پیوستن به روند صلح کند.
چند روز پیش، سازمان همکاری کشورهای اسلامی، اجلاس بزرگی را در شهرهای جده و مکه برگزار کرد که در پایان آن، بیانیه هفت مادهای صادر شد که در آن از طرفهای درگیر جنگ خواسته شده بود که هرچه زودتر به جنگ خونین و طولانی افغانستان پایان دهند و به میز مذاکره حاضر شوند.
پیش از آن، کنفرانسی با اشتراک حدود دو هزار تن از عالمان دین افغانستان در کابل برگزار شد. همچنان اجلاس سهجانبهای میان علمای دینی افغانستان و پاکستان و اندونزی در راستای تقویت روند صلح در افغانستان تدویر یافت.
به نظر میرسد که حکومت افغانستان به این نتیجه رسیده که موضعگیری علمای دین افغانستان و جهان اسلام برضد جنگطلبیهای گروههایی همچون طالبان و داعش مشروعیت دینی این گروهها را زیر سؤال میبرد و پرستیژ آنها را نزد افکار عامه تضعیف میکند.
اما آیا واقعاً این راهکار مؤثر خواهد بود و راه حلی برای جنگ خونین و درازمدت افغانستان پیدا خواهد کرد؟

منبع تصویر، Reuters
به نظر میرسد که حکومت افغانستان در شناخت طالبان و دیگر گروههای جنگطلب در افغانستان تصویری نادرست از این گروهها در اختیار دارد.
ماهیت طالبان، سیاسی یا دینی؟
به نظر میرسد که حکومت افغانستان در شناخت طالبان و دیگر گروههای جنگطلب در افغانستان تصویری نادرست از این گروهها در اختیار دارد.
مسلم است که گروههایی همچون طالبان برای توجیه اعمال خود به مستندات دینی چنگ میزنند و از تبلیغات دینی بهرهبرداری میکنند، اما از این نکته مهم نباید غافل بود که طالبان و دیگر گروهها اهدافی استراتژیک و سیاسی دارند و از آموزههای دینی فقط به خاطر مشروع جلوه دادن اعمال خود استفاده ابزاری میکنند. جنگ افغانستان از نظر داخلی جنبههای قومی و سیاسی دارد و در سطح خارجی، از جنبههای استخباراتی و سیاسی و اقتصادی برخوردار است. رنگ دینی بخشیدن به جنگ جاری در کشور در واقع آب به آسیاب طالبان میریزد و نظریه طالبان را تقویت میکند.
بیشتر بخوانید:
برای اثبات این ادعا کافی است به این نکته توجه کنیم که طالبان و داعش، حاضر اند همکیشان خود را بکشند تا ایجاد رعب و وحشت کنند و دولت افغانستان را ناکارآمد و ضعیف جلوه دهند. طالبان چه در زمان حاکمیتشان و چه پس از به حاشیه رانده شدنشان به اقداماتی مبادرت کردهاند که با صراحت آموزههای اسلامی در تضاد و مخالفت قرار داشته است. این نشان میدهد که کارهای طالبان بر اساس محاسبههای سیاسی محض صورت میگیرد و شعارهای دینی پوششی است برای رسیدن به مقاصد سیاسی.
پررنگ کردن بعد دینی عملکرد طالبان و دیگر گروههای تروریستی فعال در افغانستان، ما را در شناخت ماهیت واقعی جنگ جاری در این کشور یاری نمیرساند و تا وقتی که شناخت درستی از پدیده تروریسم در افغانستان به وجود نیاید ارائه راهحلهای درست و بیعیب امکانپذیر نیست.

منبع تصویر، Reuters
نزدیک به یکصد عالم از کشورهای جهان اسلام از طالبان خواستند با دولت افغانستان وارد گفتگوی صلح شوند
علمای بیپایگاه در مصاف با طالبان
مسأله دیگری که باعث شده نشستهای علما در تضعیف روایت طالبان ناکام باشد این است که بیشترین علمای مذهبیای که به نمایندگی از افغانستان در اینگونه نشستها شرکت میکنند وابسته به دولت اند و استقلال عمل ندارند. از نظر جنگجویان طالبان، چنین اجلاسهایی برای مشروعیت بخشیدن به حکومت دست نشانده خارجی ها است و علمای مذهبیای که برای چنین حکومتی پشتوانه دینی فراهم کنند فتواهایشان "فرمایشی" است.
علاوه بر این، بیشتر کسانی که به نمایندگی از افغانستان در این قبیل نشستها حضور مییابند نه از جایگاه مردمی برخوردار اند و نه دارای رتبه علمی بالا هستند و همین امر باعث شده که فتواها و دیدگاههایشان از ارزش زیادی در میان مردم برخوردار نباشد و بازتاب چندانی نداشته باشد.
افغانستان به دلیل فقر فرهنگی و علمیای که با آن مواجه بوده هنوز نتوانسته مرجعیت دینی معتبری دست و پا کند و معمولاً از نظر تغذیه فکر دینی وابسته به کشورهای دیگر مسلمان است.
به همین لحاظ، وضعیت افتاء در این کشور در حالت آشفتهای قرار دارد. علمای دینی نزدیک به دولت افغانستان میکوشند از موضع دولت دفاع کنند، اما شمار زیادی از خطیبان مساجد در حومه پایتخت و ولایات، خواسته یا ناخواسته روایت دینی- سیاسی طالبان را تقویت میبخشند. در میان این آشفتگی، عامه خلق قرار دارند که نمیدانند اصل ماجرا چیست.
حکومت افغانستان و استفاده ابزاری از علمای دین
محکومیت عملکرد گروههای افراطگرا از سوی علمای مذهبی اگرچه به جنگ نقطه پایان نمیبخشد و جایگاه طالبان را در نزد هوادارانش تضعیف نمیکند، اما از نظر معنوی و اخلاقی میتواند مؤثر واقع شود و ابزار تبلیغاتی کارآمد برای در تنگنا قرار دادن طالبان و دیگر گروههای جنگجو فراهم کند.
با اینهمه، مشکل کلانی که در این زمینه وجود دارد نگاه ابزاریای است که حکومت به علمای دینی دارد. حکومت میخواهد از علمای دینی ابزاری بسازد برای برآورده کردن خواستهها و آرزوهای سیاسیاش اما برای تقویت جایگاه مرجعیت دینی هیچ کاری نمیکند چرا که ارتقا یافتن پایگاه مردمی علمای مذهبی ممکن است تصمیمگیریهای حکومت را با مشکل مواجه کند و موجب شود که عالمان دین گاهی برخلاف خواستههای حکومت تصمیم بگیرند و مردم را برضد حکومت تحریک کنند.
به همین دلیل، حکومت افغانستان همیشه تلاش ورزیده علمای دینی مطرح را وابسته به خود نگه دارد و استقلال عملشان را سلب کند. طبعاً مرجع دینیای که مستقل نباشد نمیتواند پایگاهی مردمی برای خود دست و پا کند.
افغانستان در حال حاضر بیشتر از هر وقت دیگری نیاز مبرم به نهادی معتبر دارد که قدرت این را داشته باشد که جلو فتوا صادر کردن و سوء استفاده قدرتطلبان از نصوص دینی را بگیرد. البته به وجود آمدن چنین نهادی نیاز به پیشزمینههایی دارد که عجالتاً هیچ امیدی به فراهم شدنش در آینده نزدیک وجود ندارد. تا وقتی که چنین نهاد قوی و مستقلی پدید نیاید ما مجبوریم دست به دامن همکیشان خارجی خود شویم تا فتوای حرام بودن کشتار مردمان بیگناه را صادر کنند.