مناظره سوم: طرح مسئله آزادی و تغییر پرونده هستهای
- سعید برزین
- بیبیسی
در ۳۵ سال گذشته جمهوری اسلامی ایران همیشه از انتخابات استفاده کرده است تا دنده به دنده شود، تغییر استراتژیک بدهد و خود را بازسازی کند.
گذر از دوره جنگ به دوره "سازندگی"، به دوره "اصلاحات"، به دوره "عدالت اجتماعی"، همگی، از شیار انتخابات صورت گرفت.
این بار نیز حکومت در حال دنده عوض کردن است و این تغییر هیچ جا مثل مناظره سوم نامزدهای ریاست جمهوری در روز جمعه ۱۷ خرداد مشهود نشد.
طرح مسئله آزادی و اعتدال
در این برنامه زنده تلویزیونی بخشی از ساختار گفتمان حکومت یکباره فروریخت و ناگهان تغییری در فضای سیاسی بوجود آمد.
اینکه تلویزیون اعلام کرد مناظرهها ۴۵ میلیون بیننده داشته و فورا، علی رغم برنامه اعلام شده، درخواست شد تا نشست دیگری به مناظرهها اضافه شود حاکی از اهمیت این واقعه بود.
جدلهای غیر منتظره هشت نامزد در دو حوزه قابل توجه است. اول در سیاست داخلی که سالهاست فضای سنگینی بر آن حاکم شده.
حصر بدون محاکمه رهبران جنبش سبز، زندانهای پی در پی فعالین، برش تیغ سانسور و تعطیلی نهادهای مدنی گوشهای از این حکایت داخلی است.
و در این فضا، صدای کلماتی که یکباره از تلویزیون در میلیونها اطاقنشیمن شنیده شد از جنس آزادی و اعتدال بود.
در این مناظره، نامزدها به شیوه پادگانی حکومت اعتراض کردند؛ گفتند که آزادی باید در چارچوب قانون مراعات شود و هشدار دادند که استمرار مدیریت فعلی ممکن نیست.
در یک سطح تحلیل، شاید حتی مهم نباشد که کدام نامزد، در کدامین استدلال چه گفت. تغییر فضای عمومی به خودی خود مهم بود.
اما، از جمله، محمد رضا عارف به وضع سیاسی مملکت شدیدا اعتراض کرد؛ حسن روحانی گفت "سرهنگ نیستم و پادگانی عمل نمیکنم" و محسن رضایی در اعتراض به افراط و تفریط خواستار دولت فراجناحی شد.
محمد باقر قالیباف تا آنجا پیش رفت که از حق فعالیت سیاسی دانشجویان در چارچوب قانون دفاع کند و ولایتی هم از ضرورت اجماع سخن بگوید.
تنها سعید جلیلی و حداد عادل بودند که سعی کردند موضوع "فتنه"، و یا وقایع مربوط به ناآرامیهای انتخابات ۸۸، را زنده کنند و رقیبهایشان را به گوشه تنگی برانند.
طبیعتا برای مردم عادی مهم است که در ماهها و سالهای پیشرو، نامزدها حرفشان را به باد فراموشی نسپارند.
اما همین اینکه در بحث نامزدهای ریاست جمهوری، حقوق و آزادی مردم، و حرمت آن، مهمترین موضوع بحث شود عمق عطش و تشنگی جامعه را برای آزادی نشان میدهد.
هم سنگ با این مسائل، طرح موضوع اعتدال بود که بجز دو نفر همگی بر آن تاکید داشتند.
اینکه باید اعتدال داشت، اینکه باید از افراط و تفریط پرهیز کرد و اینکه باید اجماع را ترجیح داد در میان کلمات و جملاتشان به کرات آمد.
حتی تعارفشان این بود که "من جنابعالی را به عنوان یک فرد میانهرو میشناسم."
اینها نشان است که این روزها در دکان سیاست ایرانی همه میدانند چه حرفی خریدار دارد و چه جنسی را باید عرضه کرد. تقاضا برای رای از یک سو و وعده آزادی و اعتدال و قانون از طرف دیگر.
در روش و منش جدلها نیز اعتدال بیشتری حاکم بود و از حملات شخصی سال ۸۸ و از "بگم بگم" ها و عکس همسران خبری نبود.
البته باید به خاطر داشت که استودیوی تازه رنگ و سفید و آبی تلویزیون با فضای سنگین، دودزده و پرسروصدای واقعیت سیاسی جامعه فرق دارد.
و همچنین درست است که نمایندگان جناح میانه و اصلاح طلب حاضر نشدند به سیاستمداران درحصر، میر حسین موسوی و مهدی کروبی، اشاره کنند چرا که خود را در این موضوع ضربهپذیر میدیدند. به عبارت دیگر خط قرمزهای زیادی همچنان باقی است.
اما همین تناقض و دوگانگی تصویرها، و همین فراز و فرود از گفتمان رسمی، نشان از اهمیت موضوع بحث آزادی و تعادل در جامعه ایران دارد.
حتی اگر بگوییم روایت این انتخابات برقراری مردمسالاری و حکومت قانون نیست اما حداقل این است که عالیترین سطح حکومت عطش مردم را برای اعتدال و فضای بازتر به رسمیت شناخته اند.
سیاست خارجی و مسئله هستهای
اما اگر این گونه مسایل در حوزه سیاست داخلی تا حدی قابل پیش بینی بود و سالهاست که به شکلها مختلف در رادار ناظران رصد میشود، آنچه در بحث سیاست خارجی رخ داد کاملا غیر منتظره بود و معادلات را درهم ریخت.
با اینکه بحث در مسایل هستهای خط قرمز رسانهای محسوب میشود از همان روزهای اول تبلیغات به نظر آمد که موضوع دیپلماسی هستهای میتواند آس برنده و یا سم کشنده برای حداقل سه نفر باشد.
حداقل برای سه نفری که درگیر این پرونده پیچ در پیچ و سرسامآور اتمی بودهاند: حسن روحانی، علی اکبر ولایتی و سعید جلیلی.
ولی کمتر کسی انتظار داشت این سه تن اسرار و صفحات پنهانی مذاکرات هستهای با کشورهای غربی را علیه یکدیگر رو کنند و آنها را برای کوبیدن رقیب خود بکار گیرند.
اینجا ولایتی گفت، و شاید افشا کرد، که ایران و غرب به یک تفاهم در پرونده هستهای نزدیک بودهاند اما، به گفته وی، جناح دست راست کارشکنی کرده و مانع از توافق شده است.
زبان تند ولایتی، که دیپلماتی با سابقه و حسابگر است، در اینجا بیسابقه بود. از جمله به طعنه به جلیلی گفت که دیپلماسی کلاس فلسفه و جای خطبه خواندن نیست.
اما از این درگیری حداقل چند درس میتوان گرفت. اول اینکه، اختلاف شدیدی درباره پرونده هستهای در میان عالیترین مقامات حکومتی وجود دارد و برخلاف تصویرسازیهایی که میشود رهبر جمهوری اسلامی تسلط کامل و مطلقه بر این پرونده ندارد و بازیگران مختلف برای تسلط بر آن رقابت میکنند.
دیگر اینکه برای مردم و ناظران عادی، آرایش سیاسی این بازیگران ناشناخته است.
این نکته که آقای ولایتی، یعنی مشاور عالی رهبر در امور بینالمللی، این گونه به آقای جلیلی،متفکر و استراتژیست پرونده هستهای بتازد و در ملاءعام سیاستهای او را به کلام درشت نکوهش کند جای بحث و تفسیر فراوان دارد.
از جمله میتوان پرسید که آیا جناح راست – یعنی جناح حزب الهی که آقای محمود احمدی نژاد و سعید جلیلی را به مقام رساند – نظام را در قبال مسئله هستهای به گروگان گرفته است؟ و آیا به این خاطر است که آقای ولایتی، به عنوان نماینده جناح اصولگرا، مجبور است در یک صحنه عمومی او را به چالش بکشد تا سیاست نظام را تغییر دهد؟
و یا شاید اینکه ایت الله خامنهای چراغ سبزی به ولایتی نشان داده تا، در حساسترین و پیچیدهترین پرونده خارجی جمهوری اسلامی، جلیلی را در چشم مردم کوچک و کوچکتر کند، و به زبان عامیانه سرجایش بنشاند.
و شاید آقای خامنهای خود را از پرونده هستهای دور خواهد کرد تا اجازه تفسیر و تغییر در آن را بدهد.
در جریان مناظره، آقای جلیلی، نماینده جناح راست، تمام قد از استمرار سیاست فعلی هستهای دفاع کرد و خواهان ادامه مبارزه حق علیه باطل به عنوام مبرمترین دستورکار اسلام ناب محمدی شد.
آقای حداد عادل هم در دفاع از این موضع چیزی کم نگذاشت. آنجا که لازم بود به عارف و روحانی تاخت و آنجا که ضروری افتاد از جلیلی و مبارزه بیپایان با هژمونی امریکا دفاع کرد.
اما آتش تهیهای که بر سر این دو ریخت را تحولطلبان، آقایان روحانی و عارف، هدایت نکردند. آتش تهیه را آقای ولایتی، یعنی عضو "ائتلاف ۲+۱"، به نحوی هدایت کرد که در پایان مناظره چیزی از ائتلاف بزرگ اصولگرایان باقی نمانده بود.
در افشاگری بیسابقهای که در مورد به شکست کشاندن توافق ایران و غرب صورت گرفت، ولایتی در کلام بیپروا و در غافلگیری برقآسا بود. در این اوضاع، آقای رضایی مثل اینکه یکباره آرایش جدید را تشخیص داد و علیه جلیلی وارد صحنه شد.
قالیباف با احتیاط بیشتری بازی کرد، و از این نظر، روش ملاحظهکار و تاکتیکی او، در این مناظره چهار ساعته، شاید نشانی از مهارت حرکتش میان دو قطب عمده سیاسی در صحنه بزرگتر کشور باشد.
این جدلها گاه به درجهای میرسید که آقای محمد غرضی از فرط نگرانی با صدای بلند هشدار میداد و بر بیهوده بودن این گونه صحبتها پافشاری میکرد.
آقایان عارف و روحانی گذاشتند اصولگرایان به یکدیگر بتازند و خودشان خودشان را خراب کنند. اما هرگاه فرصتی پیش آمد از تاختن بر جلیلی و برنامه هستهاش کوتاهی نکردند.
به نظر میرسد جناح راست برای فرار از بحث سیاست داخلی به سیاست خارجی پناه برده بود ولی همان جا زمینگیر شد.
در هر قصه واقعهای هست که مسیر اوضاع را به شکلی غیر منتظره میچرخاند و تاثیری فراموش نشدنی بر سرانجام کار میگذارد. مناظره سوم نامزدها از این نوع واقعهها در انتخابات ۹۲ بود.