خروج عارف، حمایت اصلاحطلبان از روحانی؛ یک ارزیابی
- سعید برزین
- بیبیسی
کنار رفتن محمدرضا عارف به خواست محمد خاتمی و حمایت آقای خاتمی و اکبر هاشمی رفسنجانی از حسن روحانی، واقعبینی آنها را نشان میدهد.
اکنون خیز ائتلاف غیر رسمی آنها برای دفتر ریاست جمهوری بیش از پیش جدی شده و خروج عارف میتواند برش عملی کارشان را افزایش دهد.
ارزیابی حرکتشان نشان میدهد که منزهطلبی و تکروی جناحی را کنار گذاشتهاند و به ائتلافی تحولطلب ولی میانهروتر تن دادهاند تا امکان موفقیت خود را در دنیای واقعی سیاست تثبیت کنند.
چند نکته در ارزیابی این مانور قابل ذکر است. یکی اینکه روحانی شخصیت جذابتری از خود برای مردم کوچه و بازار ترسیم کرده است.
او در مناظرهها نشان داد که در سخنرانی ماهر، در بیان آمرانه و در نکته سنجی زیرک است. هم عمامه دارد و به اقشار سنتی اطمینان خاطر میدهد و هم آشنایی او با افکار معاصر برای اقشار مدرن جذاب است.
این عناصر در جلب رای موثرند و نمیتوان آنها را نادیده گرفت.
دیگر اینکه، این ائتلاف فکر اصلاحطلبی را تابع کرد نه حاکم.
عارف معاون دولت اصلاحات بود و چه خودش صددرصد اصلاحی باشد یا نباشد با آن عقبه فکری و سازمانی گره خورده و انتظارات و واکنشهای مربوط به آن را برمیانگیزد.
در مقایسه، روحانی وابسته به خط میانه حکومت و منتسب به هاشمی رفسنجانی و افکار عملگرایانه است.
غالب کردن خط میانه بر خط اصلاحطلب در شرایط امروز ایران فایدههایی دارد.
از جمله، همراهی با جهت سیاست ورزی روز است که در فصل جدید ریاست جمهوری تقویت افکار و روشهای متعادلتر را در دستورکار دارد، هرچند که ضرورتا همه جا موقعیت غالب نداشته باشد.
منجمله درست است که بزرگان اردوی اصلاحطلب و خط میانه، یعنی محمد خاتمی و هاشمی رفسنجانی، به ضرب و زور و رد صلاحیت از رقابت در انتخابات دور نگه داشته شدند، اما در این سوی صحنه، سعید جلیلی، نماینده جناح تندرو و دست راستی هم زمینگیر شده و حتی ممکن است به نفع جناح میانهروتر اصولگرا پس بکشد و زمینه تقویت جریانهای معتدلتر را فراهم کند.
دیگر اینکه روحانی میتواند با هر دو طرف طیف سیاسی کار کند. هم مشورت و منافع و مصلحت اصلاحطلبان را ببیند و هم نظر و نیاز اصولگراها را بپرسد و محاسبه کند.
این روش کار به تیم او برشی میدهد که اگر روحانی کنار میرفت در دسترس عارف نبود.
روحانی هم با رهبر و دستگاههای امنیتی رابطه دارد و هم از احترام دستگاه اصلاحطلب برخوردار است.
همچنین، روش اعلام کنارهگیری عارف نشان میدهد که کارشان از روی برنامه بود.
مسئله کنارهگیری را آنقدر به درازا کشاندند تا احساس انتظار، امید، آرزو و هیجان غلیان کند و در همان حال، در اردوی رقیب، زمان و وقت اضافی باشد که شکاف و اختلاف میان اصولگرایان سنتی و دستراستی عمیقتر شود و کارشان را کند سازد.
اکنون اصولگرایان باید فورا دست بکار شوند. موقعیت روحانی وزنهای است که نمیتوان نادیده گرفت.
امکان اینکه روحانی بیش از پنجاه درصد آرا را بدست آورد وجود دارد.
اصولگرایان باید فورا نیروهایشان را یک کاسه کنند. حضور چهار یا پنج نامزد اصولگرا رای را میشکند و آنها را در برابر روحانی آسیبپذیر میکند.
اکنون ضرورت ائتلاف اصولگرایان، چه به رهبری علی اکبر ولایتی و چه محمد باقر قالیباف، ضروری است.
هیبت جدید آرایش سیاسی تحولطلبان میتواند برای اصولگرایان رعبآور شود و میتواند آنها را به وحشتی اندازد که در سال ۸۸، دو هفته مانده به روز رای، انداخت و آن پیامدها و واکنش را به همراه داشت.
بازیگران انتخابات امسال قاعدتا نباید علاقهای داشته باشند که موضوع "مهندسی" یا "لشکرکشی خیابانی" بار دیگر مطرح شود.
برای پرهیز از چنین روایت و حکایتی باید دید حکومت برای شفافسازی روند رایگیری چه تمهیداتی در نظر گرفته، و در این طرف قضیه، تحولطلبان چه اطمینان خاطری به حاکمان محافظهکار دستگاه سیاسی میدهند.
برای انجام چنین معاملهای، روحانی در موقعیت بهتری قرار دارد.