نامه ای از لندن؛ «در حکایت و شکایت زبان فارسی!»
- علیزاده طوسی
- بیبیسی
در فکر بودم که برای دو مفهوم «گلّه منشی» و «بیکلّگی» تصویری پیدا کنم، که ناگهان صدای «بع بع» گوسفندان عالم و صدای «نع نع» چوپانهاشان در گوشم پیچید
در ملّیت بیگانه، در زبان خویشاوند
سلام بر همۀ فارسی زبانها و فارسیدانهای سراسر دنیا. صحبت از زبان «فارسی» است و داد و ستد لغتی آن با زبان عربی، در قلمرو انسان جهانی، بیرون از حصارهای ملّیت ومذهب و سیاست و اقتصاد و افتخار فروشی و خفّت خَری و شعار پراکنی و گلّه منشی و بیکلّگی. صحبت از آن پیشامد شومی است که دو ملّت همسایه را دشمن همدیگر کرد، و با جنون ِ آز و جور ِ نیاز به جنگی زشت و اهریمنی واداشت، امّا زبانهای این دو ملّت که هنوز کج اندیشان ِ آنها با خاطرۀ تلخیهای شکست و شیرینیهای پیروزی، با چشم دشمن، به همدیگر نگاه میکنند، از همان آغاز برخورد، میانشان دوستیای انسانی در معنای جهانی انسانیت به وجود آمد و یار گویایی و پویایی ِ همدیگر شدند.
دوستی و یاری زبان «ترکیبی» فارسی میانه، عضوی بزرگ از خانوادۀ زبانهای «هند و اروپایی»، با زبان «اشتقاقی» عربی، عضوی بزرگ از خانوادۀ زبانهای «سامی»، با حفظ حرمتِ استقلال نظام دستوری آنها پیدا شد و ادامه یافت، یعنی که شکست ِ نظامی و سیاسیِ ایرانیها، به اسارت زبان و فرهنگ آنها در سلطۀ زبان عربهای فاتح در نیامد.
تصویر لابد یکی از مترجمهای آثار یونان باستان در نزدیکی لابد «بیت الحکمة» یا «House of Wisdom» در روزگار خلافت «مأمون عبّاسی» در شهر بغداد
یعنی این که بعضی، یا بسیاری، از دانشوران ایرانی آثارشان را به عربی مینوشتند، فقط از در خوش خدمتی به حاکمان عرب نبود، بلکه زبان عربی در سرزمینهای تحت سلطۀ امپراتوری اسلامی، مثل زبان انگلیسی در سرزمینهای تحت سلطۀ امپراتوری بریتانیای کبیر، مثل زبان لاتین در اروپای پیش از قرن هجدهم، زبان بینالمللی علم و تحقیق بود.
مثلا اسحاق نیوتن (۱)، دانشمند انگلیسی، کتاب معروفش، «اصول ریاضی فلسفهٔ طبیعی» (۲) را به زبان لاتین نوشت، چون اوّلاً در آن زمان هنوز زبان انگلیسی به اندازۀ لازم و کافی توانمند نبود، و ثانیاً در دیگر کشورهای اروپایی هم دانشوران و پژوهشگران و ادیبان، تبحّر در زبان لاتین را اصلی مسلّم در توفیق علمی و ادبی خود میدانستند.
امروز فارسی زبانها بسیاری از لغتهای مربوط به علمهای مختلف ِ رایج در زبان خود را مدیون مترجمهای عرب و عربی دانهایی (۳) هستند که اوّل بار آن لغتها را از زبانهای لاتین و یونانی گرفتند و «معرّب» کردند، به صورتی که ورود آنها به زبان فارسی، نظام و لحن و روان ِکلام در زبان فارسی را به هم نمیزده است (۴). برای مثال چند نمونه از لغتهای یونانی و لاتینی ِ معرّب شده و جواز ِ فارسی گرفته در اینجا آورده میشود:
صویر «اسحاق نیوتن» دانشمند انگلیسی، کاشف نیروی جاذبه و کتاب سه جلدی معروفش، «اصول ریاضی فلسفهٔ طبیعی»، که گویا آن را تفضّل حسین خان لاهوری، مشهور به خان علاّمه، ریاضیدان و حکیم شبه قارّۀ هند به زبان فارسی ترجمه کرده است
از یونانی «قانون» کَنوناس (κανόνας)، «لغت» لوغوس (λόγος)، «قلم» کَلاموس (κάλαμος)، «ناموس» (νόμος)، نوموس «اقلیم» کلیما (κλίμα)، «اقیانوس» اوسیانوس (ωκεανός)، «آبنوس» اِبِنُوس (έβενος)، «اثیر» اِثِراس (αιθέρας)، «اسطوره» اِستوریا (ιστορία)، و از لاتین "قنصل، قنسول» (consul)،«قبّه» کوپا (cuppa)، سقف اِسکافا (scapha)، «سجلّ» سیجیلوم (sigillum)، «قصر» کاستروم (castrum)، «قیصر» کِسار(caesar)، «اصطبل» اِستابیلیس (stabilis)، «صابون» ساپو(sapo).
امّا رمز اصلی حفظ استقلال نظام دستوری زبان «ترکیبی» فارسی در گرفتن لغت از زبان «اشتقاقی» عربی این بوده است که هر لغت مشتقی را که گرفته است، یک لغت سادۀ مستقّل دانسته است و به ریشۀ سه حرفی یا چهار حرفی آن توجّه نداشته است و آن را با موقعیت و خصوصیت یک لغت فارسی، در حالت اسم یا صفت به کار برده است و از آن صفت مرکب و فعل مرکب ساخته است. به چند نمونه توجّه میکنیم: التماس کردن، طلب کردن، مأیوس شدن، بیحیا، ناجنس، علاقه مند، خطرناک، که عین همین کار را با کلمه های فارسی میکنیم، به این صورت: ناله کردن، درخواست کردن، نومید شدن، بیشرم، نا مرد، آرزومند، ترسناک. بحث داد و ستد لغتی از اینجا آغاز میشود.
زبانتان همواره دارا و دانا و توانا باد.
در ملّیت بیگانه، در زبان خویشاوند
زیرنویسها:
۱- اسحاق (ایزاک) نیوتُن (Isaac Newton)، فیزیکدان، ریاضیدان، ستاره شناس، و فیلسوف انگلیسی (۱۶۴۲-۱۷۲۷)، کاشف نیروی جاذبه.
۲- «اصول ریاضی فلسفهٔ طبیعی» که آن را نیوتن به زبان لاتین نوشت با این عنوان «Philosophiæ Naturalis Principia Mathematica»، در انگلیسی به «Mathematical Principles of Natural Philosophy» ترجمه شد. آیا در ایران این کتاب سه جلدی که سیصد و چند دهه از انتشار آن میگذرد، ترجمه و منتشر شده است، ان شاءالله؟
۳- در دورۀ خلافت عبّاسیان (۷۵۰-۱۲۵۸) بسیاری از آثار علمی و فلسفی یونان به عربی ترجمه شد. ابو جعفر منصور، دوّمین خلیفۀ عبّاسی، پایتخت را از دمشق به بغداد منتقل کرد و به تشویق و حمایت از ترجمۀ آثار یونانی و همچنین ایرانی و هندی به زبان عربی همّت گماشت. بدیهی است که بیشتر این مترجمان غیر عربهای عربیدان بودند. هارون الرشید در بغداد مرکزی به نام «بیتالحکمة» تأسیس کرد که در آن ترجمۀ متنهایی از آثار یونان باستان و همچنین نوشتههایی از معاصران روم شرقی یا بیزانس به عربی آغاز شد و در دورۀ خلافت پسر او، مأمون، فعّالیت ترجمه به اوج رسید وبه مدّت دو قرن ادامه یافت.
۴- متأسّفانه امروز، ده قرنی بعد از جا افتادن زبان فارسی دری و ساده و روان و خوش آهنگ شدن آن با گواهی زبان آثار کسانی مثل رودکی، فردوسی، بیهقی، بلعمی (مترجم فارسی تاریخ طبری)، سعدی، و حافظ، کسانی پیدا شدهاند که در کار «پارسینه سازی» لغات بیگانه تبار، نه فقط از علم زبان بیبهرهاند، بلکه ذهن بی زبانشان از لحن و آهنگ طبیعی فارسی دری هم دریافتی آگاهانه ندارد. مثلاً در یک مورد باید این طور گمان کرد که بعضی از آنها در جملهای در یک متن انگلیسی بر خورده باشند به عبارت «psychological projection» که اصطلاحی است در روانشناسی «زیگموند فروید»، و در جملهای دیگر از همان متن بر خورده باشند به فعل «project» که کلمهای معمولی در زبان روزمرّه است. فرض کنیم که جملۀ اوّل این بوده باشد: «پروژکسیون (projection) در روانشناسی زیگموند فروید عبارت است از یک مکانیسم دفاعی که فرد با استفاده از آن، احساسها و هوسها و خصیصههایی که در خود او هست و نمیخواهد این واقعیت را بپذیرد و با آن مقابله کند، آن احساسها و هوسها و خصیصهها را به دیگران نسبت میدهد.» و فرض کنیم که جملۀ دیگر این بوده باشد: «بعضی از افراد به جای اینکه بپذیرند که مثلاً از شخص معیّنی نفرت دارند، نفرت خودشان را به آن شخص نسبت (project) میدهند تا این فکر به ذهنشان راه نیابد که این خودشان هستند که از آن شخص نفرت دارند»، که در این جمله فعل «to project to others» اصطلاح علمی نیست و معنی آن «به دیگران نسبت دادن»، «به دیگران بستن»، «تقصیر دیگران دانستن» و مانند اینهاست. امّا عجبا که آن بعضی از «پژوهش وران» حیطۀ لغت لابُد دیده اند که معنیهایی که برای فعل «to project» و اسم فعل «projection» میدانند، برای آنها در ترجمۀ این دو جمله کارساز نیست، و چون هنوز در نیافتهاند که ترجمه از زبانی به زبان دیگر، مخصوصاً در موضوعهای علمی و اطّلاعی، باید ترجمۀ مفهوم به مفهوم باشد، نه کلمه به کلمه، رفتهاند به سراغ ریشههای کلمۀ ترکیبی «project» و پیشوند «pro-» را به «فرا-» تبدیل کردهاند و «ject» را هم که به معنی «افکندن» است به آن چسباندهاند و اعلام کردهاند که به دانش و فرمان آنها «project» به فارسی، با حذف «الف» از «افکندن»، از این پس «فرافکندن» خواهد بود و «projection» (که اصطلاحی علمی است و بحث آن به موقع در صحبت از لغتهای علمی مطرح خواهد شد) از این پس «فرافکنی»! و حالا رانندههای تاکسی هم برای تفریح به مسافر کج خلق و بد عُنُقشان میگویند: «حاجی آقا، شما دیگر چرا فرافکنی میکنید!»