چرا پیام طالبان در پاکستان شنیده میشود؟

اوون بنت جونز، خبرنگار بیبیسی به پاکستان رفته تا دریابد چرا طالبان در دره سوات مورد حمایت قرار میگیرند. او میخواهد دلایل هراس روستاییانی را ارزیابی کند که با تنگدستی دست به گریبان هستند و قدرت گرفتن طالبان در استان پنجاب، قدرتمندترین استان این کشور را مشاهده می کنند.
دره سوات پاکستان را "سوئیس آسیا" مینامیدند، قلمرویی که توسط خوانین منطقه ای اداره میشد. تا مدتها پیش، این منطقه جایی آرام بود که ماهی قزل آلایش شهرت داشت، جایی دلچسب برای گردشگرها و گذراندن ماه عسل.
اما اخیرا سوات مبدل به یک منطقه جنگی شده است، صحنه جنگ بین ارتش پاکستان و نیروهای طالبان که در صدد اجرای قوانین اسلامی و تحمیل عقایدشان با خشونت هستند.
قبل از آغاز درگیریها، فضای سنتی و قدیمی سوات، یکی از جاذبههای سوات بود، ولی فقر و فقدان زیرساختهای اقتصادی در کنار عدم توفیق دولت پاکستان در ارائه خدمات آموزشی و برقراری نظام قضایی مناسب، نکاتی بود که بسیاری از پاکستانی را به این فکر انداخت که شاید عملکرد طالبان در تامین این نیازها بهتر باشد.
در شهر "مردان" ، با فردی صحبت کردم که تازه به طالبان پیوسته بود، مردی جوان که خانوادهاش نسل اندر نسل با فقر دست به گریبان بوده، اما بنیادگرایان اسلامی به او راه برون رفتی از این مشکل پیشنهاد کرده بودند.
او میگوید: "طالبان میخواست مایملک ملاکان را از آنها بگیرد و خانههایشان را از دستشان بگیرد. آنها میخواستند زمینداران را بکشند، آن وقت همه چیز به ما تعلق می گرفت، میتوانستیم زمینمان را بفروشیم، تحت قوانین اسلامی همه چیز مال ما میشد."
این جوان بیست ساله یک جنگجوی طالبان در دره دور از دسترس سوات بود، جایی که قبل از عملیات پاکسازی ارتش پاکستان در سال ۲۰۰۹ حدود یک سال تحت سیطره طالبان بود. او میگفت شخصا هشت نفر را برای طالبان سربریده است، دو معلم، فروشندگان دیویدی، جاسوسان ارتش و یک افسر پلیس.
سربریدن ها
او به من گفت که قربانیانش توسط رهبران طالبان در یک اتاق در بسته مورد بازجویی قرار گرفتهاند و شب برای کشته شدن به او و گروهی دیگر از پیکارجویان مسلسل بدست سپرده شدهاند.
او میگفت: "دهانشان بسته بود و نمیتوانستند حرف بزنند، من با گفتن "الله اکبر" آنها را کشتم. طوری به زمین افتاده بودند که انگار خوابیدهاند. بعد از بازجویی به آنها دارویی تزریق شده بود که آنها را خواب آلود کرده بود تا چیزی حس نکنند. آن وقت به ما تحویلشان می دادند."
او توسط یک جنگجوی دیگر طالبان که دستگیر شده، شناسایی شده و اطلاعاتی در اختیار ارتش گذاشته که منجر به دستگیری عدهای دیگر شده است. پرونده او به یک دادگاه ضد تروریست ارجاع شده ولی خود او اطمینان دارد که تبرئه شده و جان سالم به درخواهد برد.
در سیستم ناکارآمد قضایی پاکستان، بسیاری از جرایم به دلیل ترس شاهدان از حضور در دادگاه، بی مجازات می مانند. دادگاه ها در این کشور تحت فشار هستند و پلیس نیز قادر نیست رویه مناسبی را در این زمینه ها دنبال کند.
رعنا مقبول، دادستان کل لاهور میگوید: "تروریستها ترس بزرگی در دل شاهدان انداختهاند، آنها حتی توانستهاند چند افسر عالیرتبه پلیس را نیز به قتل برسانند."
ناامیدی روستاییان
خالد عزیز، یک مقام عالی رتبه بازنشسته از ایالت شمال غرب پاکستان توضیح میدهد چرا با وجود تمام این مشکلات، پیام طالبان هنوز در پاکستان شنوندگانی دارد.
او میگوید: "طالبان یک جنبش احساسی راه انداخته است. گویی آنها گروهی رابینهود هستند. آنها میگویند بیعدالتی بی داد میکند و میخواهیم به شما کمک کنیم، حمایتتان کنیم، ما در آینده در راس قدرت خواهیم بود، به ما ملحق شوید و در ساختن آینده با ما شریک شوید."
این پیام به همراه فضای ضد آمریکایی ناشی از تخت و تاز ایالات متحده در افغانستان باعث افزایش محبوبت طالبان در نزد عوام میشود. گمان میرود که طالبان در به دست گیری کنترل استان پنجاب که قدرتمندترین استان کشور است تلاش همهجانبهای بکند.
طالبان توانسته فرصتهای ممکن در آنجا را درست تشخیص دهد. اگرچه پنجاب ثروتمندترین استان کشور است اما بسیاری از پنجابیها از شدت فقر نمیدانند وعدهی غذایی بعدیشان را کی خواهند خورد و مناطق روستایی در ناامیدی مطلق به سر میبرند. تقریبا هر روز مطبوعات پر هستند از اخباری که در آنها پدران به دلیل عدم امکان تامین غذای خانوادههایشان خودکشی میکنند.
من خانواده نواز محمد را ملاقات کردم. مردی سی ساله با هفت فرزند که میدانست راهی برای بازپرداخت وامی که از کارفرمایش گرفته ندارد. او چند روپیه باقیماندهاش را به فرزندانش داده بود تا با آن از بازار شیرینی بخرند و زمانی که آنها برای خرید رفته بودند، خود را دار زده بود.
پدرش توضیح میدهد: "پسرم نتوانست با تنگدستی کنار بیاید، به من یا خانوادهاش چیزی نگفت، فقط خود را حلقآویز کرد. او خسته شده بود زیرا نه میتوانست از دست طلبکارانش خلاص شود و نه میتوانست بدهیاش را پس بدهد."
نگرانیهای ثروتمندان
در پنجاب، فقرا از فقر شکایت میکنند و ثروتمندان نگرانند. خانوادههای کشاورزان عمده پاکستان عموما "فئودال" توصیف میشوند. طالبان، فئودالها را به عنوان کسانی که مردم عادی را استثمار میکنند، تقبیح میکنند.
عبیده حسین، یکی از تیولداران پنجاب میگوید: "ملاها به آنها میگویند فئودالهای بزرگ و فاسد به شما چه دادهاند؟ چه کار برایتان کردهاند؟ شما فقیرید و ما به شما زمین خواهیم داد، آب خواهیم داد و شیر و عسل از رودخانهها روان خواهند شد. شما وراث بهشت روی زمیناید. اگر فرزندتان خود را در عملیات انتحاری منفجر کند مستقیما به بهشت خواهد رفت. کار آنها (طالبان) زمین خواری است."
به نظر میرسد دولت که هزاران سرباز را روانه جنگ با طالبان در شمال غربی پاکستان کرده، توانایی گشایش جبههای دیگر در پنجاب را ندارد. گروههای محافظهکار مذهبی هزاران مسجد و مکتبخانه در پنجاب ساختهاند، مکانهایی که به گمان برخی میتوانند در صورت لزوم به عنوان شبکهای برای سازماندهی یک شورش در قلب پاکستان مورد استفاده قرار گیرند.
مقاومت صوفیها
با این وجود نیروهای طالبان نیز در پنجاب با مشکلاتی روبرو هستند، پنجاب جایی است که اکثر مردم طرفدار صوفیگری اسلامیاند. آنها به خانقاههایشان میروند و درمیان دود غلیظ حشیش به نوعی خلسه مذهبی میرسند و همگام با صدای طبلها به سماع و پایکوبی میپردازند.
این نوع مذهب فاصله زیادی با دین مطلوب طالبان دارد.
از این گذشته، هنگامی که طالبان در راس قدرت بود، نتوانست به وعدههایش عمل کند و به دلیل همین خلف وعده تحت فشار است.
طالبان در دره سوات به فقرا و تنگدستان وعده زمین داده بود، آنها زمیندارانی را مورد حمله قرار دادند که برخی از آنها دارای سمتهای مهم سیاسی بودند. اما وقتی فرماندهان طالبان قدرت را در سوات در دست گرفتند، به این نتیجه رسیدند که باید به خاطر خانوادههایشان به آن زمینداران وابسته بمانند و خشن، فاسد و رشوهخوار شدند.
اگر طالبان به وعدههایشان عمل میکردند، میتوانستند نیروی سهمگینتر و هراس آورتری شوند.